اسـلامى وب
مردان خدا، خدا نباشند. . .                                         يك دم ز خدا، جدا نباشند. . .
قالب وبلاگ
نظر سنجی
مطالب islamiweb را چگونه ارزيابى مى كنيد؟
جستجو

آخرین ارسال های انمن

در عشق دو ركعت است كه وضوي آن درست نيايد الا به خون

ابوالمغیث عبدالله بن احمد بن ابی طاهر مشهور به حسین بن منصور حلاج، در ۲۴۴ هجری به دنیا آمد.

او از عارفان ایران در سدهٔ سوم و دهه اول قرن چهارم هجری است.

برای وی کنیه‌های دیگری نیز چون «ابو عماره»، «ابو محمد» و «ابو مسعود» نیز آورده‌اند. اهل فارس او را ابوعبدالله الزاهد، اهل خراسان ابوالمهر، اهل خوزستان حلاج الاسرار، در بغداد مصطلم، در بصره مخبر. اهل هند ابوالمغیث و اهل چین او را ابوالمعین می‌خواندند.             

برای لقب او، «حلاج»، سه توجیه آورده‌اند:
پدرش پیشه حلاجی داشته است.

نیکو سخن می‌گفته و اسرار را حلاجی می‌کرده است.

معجزه‌ای در همین زمینه از خود نشان داده است. از کنار یک انبار پنبه می‌گذشت اشاره کرد و دانه از پنبه بیرون آمد.                       

او از مردم روستای «تور» در شمال شرق بیضای فارس بود.

سهل بن عبدالله تستری، عمرو بن عثمان مکی و جنید بغدادی از استادان او بودند.

او که از مهم‌ترین صوفیان دوران خود بود در حالت سکر عرفانی به گفتن «انا الحق» پرداخت و متشرعین او را به جرم «کفرگویی» ابتدا به قرمطی بودن متهم کردند و پس از هشت سال با کمک صوفیانی از سایر گروه‌های صوفیه او را اعدام نمودند.

او سنگسار شد ولی جان نسپرد و به گفتن اذکار مشغول بود سپس مثله کردند ولی باز هم ذکر می‌گفت تا زبانش بریدند و آسمان بگرفت و آب دجله بالا آمد. بنابر وصیت‌اش خاکسترش را در رود ریختند تا رود آرام شد. از او کرامات بسیار نقل شده‌است.

شیخ محمد فریدالدین عطار نیشابوری در کتاب تذکرةالاولیاء خود درباره حسین منصور حلاج چنین نوشته است:

« آن قتیل الله فی سبیل الله، آن شیر بیشه تحقیق، آن شجاع صفدر صدیق، آن غرقه دریای مواج، حسین منصور حلاج رحمةالله علیه، کار او کاری عجب بود، واقعات غرایب که خاص او را بود که هم در غایت سوز و اشتیاق بود و در شدت لهب و فراق مست و بی قرار. شوریده روزگار بود وعاشق صادق و پاک باز وجد و جهدی عظیم داشت، و ریاضتی و کرامتی عجب.

علی همت و رفیع و رفیع قدر بود و او را تصانیف بسیار است به الفاظی مشکل در حقایق و اسرار و معانی محبت کامل.

فصاحت و بلاغتی داشت که کس نداشت. و دقت نظری و فراستی داشت که کس را نبود.

و اغلب مشایخ کبار در کار او ابا کردند و گفتند او را در تصوف قدمی نیست، مگر عبدالله خفیف و شبلی و ابوالقاسم قشیری و جمله مأخران الا ماشاءالله که او را قبول کردند.

و ابو سعید بن ابواخیر قدس الله روحه العزیز و شیخ ابوالقاسم گرگانی و شیخ ابوعلی فارمدی و امام یوسف همدانی رحمةالله علیهم اجمعین در کار او سیری داشته اند و بعضی در کار او متوقف اند.

چنانکه استاد ابوالقاسم قشیری گفت در حق او که: اگر مقبول بود به رد خلق مردود نگردد، و اگر مردود بود به قبول خلق مقبول نشود.

و باز بعضی او را به سحر نسبت کردند و بعضی اصحاب ظاهر به کفر منسوب گردانیدند. و بعضی گویند از اصحاب حلول بود. و بعضی گویند تولی به اتحاد داشت.

اما هر که بوی توحید به وی رسیده باشد هرگز او را خیال حلول و اتحاد نتواند افتاد، و هر که این سخن گوید سرش از توحید خبر ندارد…

اما جماعتی بوده اند از زنادقه در بغداد چه در خیال حلول و چه در غلط اتحاد که خود را “حلاجی” گفته اند و نسبت بدو کرده اند و سخن او فهم ناکرده بدان کشتن و سوختن به تقلید محض فخر کرده اند.

چنانکه دو تن را در بلخ همین واقعه افتاد که حسین را.

اما تقلید در این واقعه شرط نیست، مرا عجب آمد از کسی که روا دارد که از درختی اناالله برآید و درخت در میان نه، چرا روا نباشد که از حسین اناالحق برآید و حسین در میان نه….

بعضی گویند حسین منصور حلاج دیگرست و حسین منصور ملحدی دیگرست و استاد محمد زکریا و رفیق ابو سعید قرمطی بود و آن حسین ساحر بوده است.

اما  کحسین منصور از بیضاء فارس بود و در واسط پرورده شد. و ابو عبدالله خفیف گفته است که حسین منصور عالمی ربانی است.

و شبلی گفته است که من و حلاج یک چیزیم، اما مرا به دیوانگی نسبت کردند خلاص یافتم، و حسین را عقل او هلاک کرد.

اگر او مطعون بودی این دو بزرگ در حق او این نگفتندی.

اما ما را دو گواه تمام است و پیوسته در ریاضت و عبادت بود و در بیان معرفت و توحید و درزی اهل صلاح و در شرع و سنت بود که این سخن ازو پیدا شد.

اما بعضی مشایخ او را مهجور کردند، نه از جهت مذهب و دین بود، بلکه از آن بود که ناخشنودی مشایخ از سرمستی او این بار آورد.

نقلست که در زندان سیصد کس بودند، چون شب درآمد گفت: ای زندانیان شما را خلاص دهم! گفتند چرا خود را نمی دهی؟! گفت: ما در بند خداوندیم و پاس سلامت می داریم. اگر خواهیم بیک اشارت همه بندها بگشائیم. پس به انگشت اشارت کرد، همه بندها از هم فرو ریخت ایشان گفتند اکنون کجا رویم که در زندان بسته است. اشارتی کرد رخنها پدید آمد. گفت: اکنون سر خویش گیرید. گفتند تو نمی آئی؟ گفت: ما را با او سری است که جز بر سر دار نمی توان گفت.

دیگر روز گفتند زندانیان کجا رفتند؟ گفت: آزاد کردیم. گفتند تو چرا نرفتی؟! گفت: حق را با من عتابی است نرفتم.

این خبر به خلیفه رسید؛ گفت: فتنه خواهد ساخت، او را بکشید.

پس حسین را ببردند تا بر دار کنند. صد هزار آدمی گرد آمدند. او چشم گرد می آورد و میگفت: حق، حق، اناالحق….

نقلست که درویشی در آن میان از او پرسید که عشق چیست؟

گفت: امروز بینی و فردا بینی و پس فردا بینی. آن روزش بکشتند و دیگر روزش بسوختند و سوم روزش بباد بردادند، یعنی عشق اینست.

خادم او در آن حال وصیتی خواست. گفت: نفس را بچیزی مشغول دار که کردنی بود و اگر نه او ترا بچیزی مشغول دارد که ناکردنی بود که در این حال با خود بودن کار اولیاست.

پس در راه که می رفت می خرامید. دست اندازان و عیاروار میرفت با سیزده بندگران، گفتند: این خرامیدن چیست؟ گفت: زیرا که بنحرگاه (محل کشتار) میروم. چون به زیر دارش بردند بباب الطاق قبله برزد و پای بر نردبان نهاد؛ گفتند: حال چیست؟ گفت: معراج مردان سر دار است.

پس میزری در میان داشت و طیلسانی بر دوش، دست برآورد و روی به قبله مناجات کرد و گفت آنچه او داند کس نداند. پس بر سر دار شد.

پس هر کسی سنگی می انداخت، شبلی موافقت را گلی انداخت، حسین منصور آهی کرد، گفتند: از این همه سنگ هیچ آه نکردی از گلی آه کردن چه معنی است؟ گفت: از آنکه آنها نمی دانند، معذوراند ازو سختم می آید که او می داند که نمی باید انداخت.

پس دستش جدا کردند، خنده بزد. گفتند: خنده چیست؟ گفت: دست از آدمی بسته باز کردن آسان است. مرد آنست که دست صفات که کلاه همت از تارک عرش در میکشد قطع کند.

پس پاهایش ببریدند، تبسمی کرد، گفت: بدین پای خاکی میکردم قدمی دیگر دارم که هم اکنون سفر هر دو عالم بکند، اگر توانید آن قدم را ببرید!

پس دو دست بریده خون آلود بر روی در مالید تا هر دو ساعد و روی خون آلود کرد؛ گفتند: این چرا کردی؟ گفت: خون بسیار از من برفت و دانم که رویم زرد شده باشد، شما پندارید که زردی من از ترس است، خون در روی در مالیدم تا در چشم شما سرخ روی باشم که گلگونه مردان خون ایشان است.

گفتند: اگر روی را بخون سرخ کردی ساعد باری چرا آلودی؟ گفت: وضو میسازم. گفتند: چه وضو؟ گفت: در عشق دو رکعت است که وضوء آن درست نیاید الا بخون.

پس چشمهایش را برکندند قیامتی از خلق برآمد. بعضی میگریستند و بعضی سنگ می انداختند. پس خواستند که زبانش ببرند، گفت: چندان صبر کنید که سخنی بگویم. روی سوی آسمان کرد و گفت: الهی بدین رنج که برای تو بر من می برند محرومشان مگردان و از این دولتشان بی نصیب مکن.

الحمدالله که دست و پای من بریدند در راه تو و اگر سر از تن باز کنند در مشاهده جلال تو بر سر دار می کنند. پس گوش و بینی ببریدند و سنگ و روان کردند.

عجوزه ای با کوزه در دست می آمد. چون حسین را دید گفت: زنید، و محکم زنید تا این حلاجک رعنا را با سخن خدای چکار.

آخر سخن حسین این بود که گفت: حب الواحد افراد الواحد. پس زبانش ببریدند و نماز شام بود که سرش ببریدند و در میان سربریدن تبسمی کرد و جان بداد و مردمان خروش کردند و حسین گوی قضا به پایان میدان رضا بردند.

کرامات

نقل است که گرد او عقربی دیدند که می گردید قصد کشتن کردند گفت دست از وی بدارید که ۱۲ سال است که ندیم ماست و گرد ما می گردد .

نقل است که طایفه ای در بادیه او را گفتند ما را انجیر می باید دست در هوا کرد و طبقی انجیر تر پیش ایشان نهاد و یک بار دیگر حلوا خواستند طبقی حلوا شکری گرم پیش ایشان نهاد

پرسیدند که طریق به خدا رسیدن چگونه است گفت :

دو قدم است و رسیدنی : یک قدم از دنیا بر گیر و یک قدم از عقبی و اینک رسیدی به مولی.

پرسیدند از فقر ، گفت ” فقیر آن است که مستغنی است از ماسوی الله و ناظر است به الله” و گفت: چون بنده به مقام معرفت رسد بر او وحی فرستند و سرّ او گنگ گردانند ( = راه اندیشه ها را بر باطن او می بندند ) تا هیچ خاطر نیاید او را مگر خاطر حق

نقل است که شب اول که او را حبس کردند بیامدند و او را در زندان ندیدند و جمله زندان بگشتند و کس را ندیدند و شب دوم نه او را دیدند و نه زندان را و شب سوم او را در زندان دیدند گفتند شب اول کجا بودی و شب دوم تو وزندان کجا بودی گفت شب اول من در حضرت ( = پیشگاه خداوندجهان ) بودم از آن اینجا نبودم و شب دوم حضرت اینجا بود از آن ، من و زندان هر دو غایب بودیم و شب سوم باز فرستادند مرا برای حفظ شریعت ، بیایید و کار خود کنید .

از سخنان اوست :

در عشق دو رکعت است که وضوی آن درست نیاید الّا به خون .

آثار

از حلاج کتابهای فراوان نقل شده‌است از جمله: «طاسین الازل و الجوهر الاکبر»، «طواسین»، «الهیاکل»، «الکبریت الاحمر»، «نورالاصل»، «جسم الاکبر»، «جسم الاصغر»، و «بستان المعرفة». دیوان اشعاری نیز از او به زبان عربی به جای مانده که در اروپا و ایران به چاپ رسیده‌است.

حلاج در آثار دیگر بزرگان

بیشتر شاعران پس از او از یک بیت تا یک فصل از دیوان خود را به او اختصاص داده‌اند. حافظ درباره او می‌گوید:

گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند

جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد

همچنین از ابوسعید ابوالخیر:

روزی که انالحق به زبان می آورد 

منصور کجا بود خدا بود خدا



برچسب ها : منصور حلاج،اناالحق،عارف خدا،شيخ فريدالدين عطار نيشابوري،تذكرة الاولياء،حسين منصور حلاج،منصورحلاج ,
بازدید : 476
[ 1393/01/26 ] [ 1393/01/26 ] [ محمدعمر ]

حضرت علی در نامه مفصلی که برای فرزندشان حضرت امام حسن رضی الله عنه نوشته اند نصایح سودمندی به ایشان نموده اند که چند تا از آنها را به عنوان نمونه بیان می شود.

لاَ خَیْرَ فِی مُعِینٍ مَهِینٍٍ، وَلاَ فِی صَدِیقٍ ظَنِینٍ،

در کمک کننده اهانت گر، و دوست بدگمان، خیری نیست. 

قارن اهل الخیر تکن منهم، وباین اهل الشر تبن عنهم،

هرگاه با نیکان نزدیک شوی  از آنان به حساب می آیی ، و هرگاه از بدان دور شو ی از آنان دور به حساب خواهی آمد،

احْمِلْ نَفْسَکَ مِنْ أَخِیکَ عِنْدَ صَرْمِهِ عَلَی الصِّلَةِ، وَعِنْدَ صُدُودِهِ عَلَی اللَّطَفِ وَالْمُقَارَبَةِ، وَعِنْدَ جُمُودِهِ عَلَی الْبَذْلِ، وَعِنْدَ تَبَاعُدِهِ عَلَی الدُّنُوِّ، وَعِنْدَ شِدَّتِهِ عَلَی اللِّینِ، وَعِنْدَ جُرْمِهِ عَلَی الْعُذْرِ، حَتَّی کَأَنَّکَ لَهُ عَبْدٌ، وَکَأَنَّهُ ذُونِعْمَة عَلَیْکَ. وَإِیَّاکَ أَنْ تَضَعَ ذلِکَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِهِ، أَوْ أَنْ تَفْعَلَهُ بِغَیْرِ أَهْلِهِ

دل خودت را نسبت به برادرت وامدار، زمانی که او  از تو جدا گردد، تو پیوند دوستی را برقرار کن، اگر از تو روی برگرداند تو با وی مهربانی کن، و چون بخل ورزد تو بخشنده باش، هنگامی که دوری ‏گزیند، تو نزدیک شو، و چون سخت ‏گیرد، تو آسان گیر، و به هنگام گناهش عذر او را بپذیر، چنان در مقابل وی متواضع باش که گویا تو بنده او هستی و او صاحبت.

وَاعْلَمْ یَا بُنَیَّ، أَنَّ الرِّزْقَ رِزْقَانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ، وَرِزْقٌ یَطْلُبُکَ، فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاکَ، مَا أَقْبَحَ الْخُضُوعَ عِنْدَ الْحَاجَةِ، وَالْجَفَاءَ عِنْدَ الْغِنَی!

پسرم بدان که روزی بر دو قسم است، یکی آنکه تو آن را می‏جویی، و دیگر آنکه او تو را می‏جوید، و اگر تو به سوی آن نروی، او به سوی تو خواهد آمد، چه زشت است فروتنی به هنگام نیاز، و ستمکاری به هنگام بی‏نیازی،

رُبَّ بَعِیدٍ أَقْرَبُ مِنْ قَرِیبٍ، وَقَرِیبٍ أَبْعَدُ مِنْ بَعِیدٍ، وَالْغَر ِیبُ مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ حَبِیبٌ

چه بسا دوری که از نزدیک نزدیکتر است، و چه بسا نزدیکی که از دور دورتر است، غریب و تنها، کسی است که دوستی ندارد.

إِذَا تَغَیَّرَ السُّلْطَانُ تَغَیَّرَ الزَّمَانُ. سَلْ عَنِ الرَّفِیقِ قَبْلَ الطَّرِیقِ، وَعَنِ الْجَارِ قَبْلَ الدَّارِ

هر گاه حاکم و سلطان تغییر کند، زمانه دگرگون شده،  پیش از حرکت از همسفرت بپرس، و پیش از خریدن منزل همسایه را بشناس.

منبع:نهج البلاغه



درباره : مقالات اسلامى ,
برچسب ها : حضرت علي مرتضي(رض)،حضرت امام حسن(رض)،نهج البلاغه،نصايح حضرت علي،نامه حضرت علي ,
بازدید : 210
[ 1393/01/24 ] [ 1393/01/24 ] [ محمدعمر ]

چه گفت آن خداوند تنزيل و وحي                           

خداوند امــــر و خداوند نهي

كه خورشيد بعد از رسولان مــه                         

نتابد بر كس زبوبكـــــر بـــــــه

عمر كرد اســـــــــلام را آشكار                         

بياراست گيتي چــــــو باغ بهار

پس از هر دو آن،بود عثمان گزيـن                         

خداوند شـرم و خداونــــد ديـن

چهارم علي بـــود جفت بتول                        

كه او را به خوبي ستايد رســـول

نبي آفتاب و صحابه چــــــــو ماه                       

به هم نسبتي يكديگر راست راه

شاهنامه ي فردوسي  ص2                                        



درباره : اشعار و ابيات اسلامى ,
برچسب ها : خلفاي راشدين،خلفاي راشدين در شاهنامه فردوسي،شاهنامه فردوسي ,
بازدید : 264
[ 1393/01/23 ] [ 1393/01/23 ] [ محمدعمر ]

استاد شهید (بإذن الله) شیخ محمد ضیائی/ ترجمه: عادل حیدری

آنچه در پیش رو دارید مقاله‌ای است تحت عنوان (القدس والفتوحات) که به دست توانمند دعوتگر شهیر معاصر ایران استاد شهید (به اذن الله) شیخ محمد ضیائی رحمه الله و به زبان عربی به رشتهٔ تحریر در آمده که در شماره اول مجله دانشگاه اسلامی مدینهٔ منوره به چاپ رسیده است.

از آنجایی که این مقاله در بر دارندهٔ مطالب و نکات بسیار ارزنده‌ای است بر آن شدم آنرا به فارسی برگردانم تا فائد عموم افتد. (مترجم)

بی‌گمان فتوحات اسلامی که بیشتر سرزمین‌های معروف جهان را در بر گرفت همچنین سیرت و زندگی و منش فاتحانی که رسالت و پیام اسلام و تعالیم روشن شریعت محمدی را به جهانیان رسانیدند دارای ویژگی های خاصی می‌باشند.

به ویژه در مقایسه با فتوحات غیر اسلامی که قبل و یا بعد از اسلام توسط دشمنان اسلام صورت گرفته است.

شکی نیست که فرماندهان اسلامی از لشکرکشی‌ها و فتوحاتشان هدفی جز آزادی ملتها و راهنمایی آنها از عبادت مخلوقات به عبادت خالق و از ذلت کفر به عزت ایمان و از جور ادیان به عدل اسلام نداشته‌اند و این شعار فاتحان در تمامی نقاط فتح شده بود، چنانکه ربعی بن بن عامر در مقابل کسری به این امر تصریح نمود و مسلمانان این شعار را در برخورد عادلانه با ملتهای شکست خورده و تعامل به رفق و مهربانی با اسرای جنگی در عمل به اثبات می‌رساندند.

برای اینکه به تفاوت میان فاتحان مسلمان و فاتحان غیر مسلمان در در برخورد با ملتهای شکست خورده واقف شویم وعدالت اسلام آشکار شود به بررسی تاریخ قدس خواهیم پرداخت؛ سرزمینی که امروزه در زیر چکمه‌های یهود غاصب مورد اهانت واقع شده است.

سرزمین قدس از قدیمی‌ترین سرزمین‌های معروف و از مهمترین آنان در نزد ادیان آسمانی محسوب می‌شود و تاریخ از روزگاران قدیم تاکنون هیچ سرزمینی را به اندازهٔ قدس مورد غارت و فتنه و تخریب به خود ندیده است.

۱- قدیمی‌ترین فتنه‌ای که تاریخ بیت المقدس در خود به ثبت رسانده است قتل عام و تخریب هولناکی است که در سال ۱۱۸۹ پیش از میلاد توسط بنی اسرائیل شکل گرفت. در تورات (سفر یوشع فصل ۷ ص ۲۲۱) چنین آمده است: «بنی اسرائیل اریحاء را به قصد بیوس (نام قدیمی قدس) ترک کردند ودر این مسیر به هر شهری از شهرهای فلسطین که می‌رسیدند هیچ انسان و حیوانی را در آن زنده نمی‌گذاشتند وشهرهای اریحاء و بیوس که در آن زمان مادر شهرهای فلسطین محسوب می‌شدند را به خاک وخون کشیدند» نصوص تورات تاکید می‌کند که بنی اسرائیل پس از قتل عام ساکنان شهر، آن دیار را به آتش می‌کشیدند.

۲- پس از آن، فتنهٔ دیگری که تاریخ بیت المقدس در خود به ثبت رسانده است حملهٔ پادشاه آشوری (سنحاریب) در سال ۷۱۳ پیش از میلاد و به فاصلهٔ ۴۸۰ سال پس از فتنه اولی می‌باشد. پادشاه آشوری پس از استیلاء بر قدس همهٔ یهودیانی را که بدانها دست یافت از دم تیغ گذراند واموالشان را به یغما برد و سپس به سرزمین خود باز گشت.

۳- پس از گذشت سه سال یعنی در سال ۷۱۰ پیش از میلاد، پادشاه آشوری جهت قلع و قمع بازماندگان حملهٔ گذشته بار دیگر سپاهش را بسوی قدس گسیل داشت لهذا این شهر را تخریب نمود اما پیش از اینکه به اعمال وحشیانه‌اش در قدس خاتمه دهد سپاهیانش به طاعون مبتلا شدند که در نتیجه سنحاریب ۱۸۰ هزار نفر از نیروهای خود را به قتل رساند که همین امر سبب انقراض حکومت آشوریان در جهان گردید.

۴- پس از سرنگونی آشوریان، حکام مصر قدس را به اشغال خود در‌آوردند که در این مدت نه چندان طولانی حکومت خود با توسل به زور خراج را از مردم می‌ستاندند و به فراعنه تقدیم می‌کردند.

۵- هنگامی که یهودیان در قدس بر مسند قدرت تکیه زدند بر اساس طینت وسرشت فاسدشان بساط فساد را در زمین گستراندند که پروردگار بر آنان خشم گرفت و بخت النصر پادشاه ستمگر بابل را بر آنان چیره ساخت. بابلیان به فرماندهی بخت النصر به قدس حمله نموده ودر سال ۵۹۷ پیش از میلاد آنرا به تصرف خویش در آوردند. لشکریان بابل بیشتر ساکنان قدس را به قتل رسانده و با بازماندگان این حملهٔ وحشیانه پیمان صلح منعقد کردند، مشروط بر اینکه سالیانه خراج هنگفتی را به بابل بفرستند.

۶- دیری نپائید که بنی اسرائیل علیه بخت النصر شورش کردند واز اطاعت وی سرباز زدند که در نتیجه بار دیگر بخت النصر در سال ۵۸۶ پیش از میلاد به قدس حمله‌ور شد وآنرا به محاصره خود در آورد وتا جایی که می‌توانست یهودیان را به قتل رساند وبزرگان بنی اسرائیل از جمله رهبرشان (حزقیاء) را به اسارت گرفته و روانه بابل ساخت و پس از سوزاندن معابد یهودیان و نابود کردن شهر و مبدل ساختن آن به قبرستانی از آن دیار خارج شد.

پس از این واقعه مدت زمانی قدس متروک و مهجور باقی مانده بود تا اینکه کوروش پادشاه ایرانی بر بابلیان غلبه یافت و بابل را به تصرف خود در آورد. سپس از درعطوفت ومهربانی با یهودیان در آمد و آنان را به قدس باز گرداند و در تجدید بنای شهر آنان را یاری نمود.

۷- هنگامی که یهودیان آزادی و مجد گذشتهٔ خود را باز یافتند بار دیگر از در فساد و تبهکاری در زمین برآمدند که پروردگار یکی از جانشینان اسکندر مقدونی به نام (آنتیوخوس آبیفانوس) را در سال ۱۶۸ قبل از میلاد بر آنان غالب ساخت. این فرماندهٔ رومی پس از اشغال شهر قدس معبد یهودیان را تخریب کرد وحصار اطراف شهر را از بین برد و اکثر ساکنان شهر را به قتل رساند. از آن تاریخ به بعد قدس تحت سیطره رومیان قرار گرفت.

۸- در طی حکمرانی رومیان بر فلسطین سرزمین قدس بیش از سایر سرزمین‌های فلسطین مورد تخریب و قتل و غارت و چپاول قرار گرفت تا جایی که این سرزمین مقدس هیچ روزی را بدون اغتشاش و آشوب و فتنه نمی‌گذراند. در سال ۶۵ پیش از میلاد فرمانروای ستمگر رومی به نام بومبی بمدت سه ماه شهر قدس را به محاصرهٔ خود در آورد و پس از سیطره بر شهر بیشتر ساکنان شهر را از دم تیغ گذراند.

۹- همچنین در زمان فرمانروایی بیلاطس که از سال ۲۹ الی ۳۹ پس از میلاد به طول انجامید شهر قدس بارها و بارها مورد تهاجم و تخریب قرارگرفت.

۱۰- هیچگاه قدس فتنه‌ها وغارتگری‌هایی که در طول تاریخ بر آن گذشته است را به باد فراموشی نخواهد سپرد، فتنه‌هایی که به قول مؤرخین نظیر آن در تاریخ یافت نشده است.

در سال ۷۹ پس از میلاد، فرمانروای ستمگر و خونریز رومی به نام (تیطس) مدت زمانی طولانی قدس را محاصره کرد تا جایی که هزاران نفر از فرط گرسنگی جان باختند که در نهایت بازماندگان به ناچار تسلیم شدند. مؤرخ مشهور (یوسیفوس) که خود از نزدیک شاهد حمله تیطس به قدس بوده چنین می‌گوید: «تنها تعداد کشته شدگانی که در حوالی معبد یافته شدند به ده هزار نفر می‌رسید که بیشتر آنان زنان، کودکان و کهنسالان بودند که به معبد پناه آورده بودند».

جوی‌های خون در قدس جاری بود وبرای اینکه به عمق فاجعه پی ببریم کافی است بدانیم تعداد کشته شدگان در این حادثه به پانصد هزار نفر می‌رسید و این قتل عام وغارت و چپاولگری تا چندین ماه ادامه داشت و همچنین تا چند هفته شعله‌های آتش در نقاط مختلف شهر زبانه می‌کشید و فرمانروای ستمگر رومی بسیاری از جوانان را به اسارت گرفت و در روم فروخت.

۱۱- پس از تیطس یکی دیگر از فرمانروایان روم به نام آدریانوس در سال ۱۳۵ پس از میلاد قدس را به اشغال خود در آورد و پس از سیطره بر قدس اکثر ساکنان آن را به قتل رساند معابد را نابود کرد و همهٔ خانه‌ها را با خاک یکسان نمود تا جایی که سنگی بر روی سنگ دیگر یافت نمی‌شد این فرمانروای ستمگر به قتل عام یهودیان اکتفا نکرد بلکه تا جایی که می‌توانست مسیحیان را نیز از دم تیغ گذراند و دستور داد آنان را از عبادتگاه‌هایشان اخراج کرده و سپس عبادتگاه‌ها را تخریب نمایند و خود دو معبد به نامهای زهره و مشتری در آنجا بنا نمود.

۱۲- سپس در سال ۶۱۴ پس از میلاد سپاه ایران قدس را اشغال نمود که در این حمله بیش از نود هزار مسیحی کشته شدند و به تحریک یهودیان کلیسای قیامت را ویران کردند و صلیبی را که مسیحیان آنرا مقدس می‌پندارند شکستند.

آنچه گذشت گوشه‌ای از مصائب و مشکلاتی بود که بر این شهر مقدس گذشته است و شکی نیست که در بیشتر این فتنه‌ها وآشوب‌ها در طول تاریخ، یهود نقش اساسی داشته است.

پس از گذشت۱۷۰۰ سال از تاریخ اسفناک قدس وغوطه‌ور شدن شهر در دریاهای خون و اهانت به مقدسات آن توسط فرمانروایان ظالم و ستمگر و سفاک، قدس با سپاهی دیگر مواجه می‌شود، سپاهی کاملا متفاوت با سپاهیان گذشته.

در زمان خلافت ابوبکر صدیق ـ رضی الله عنه ـ وی به قصد رساندن پیام اسلام و رسالت الهی عزم فتح شام ( که قدس جزئی از آن محسوب می شد) نمود. در آن هنگام فرمان خلیفهٔ مسلمین می‌آید که سپاه را چنین مورد خطاب قرار می‌دهد :«خیانت نکنید، از نیرنگ بپرهیزید، در کشتن زیاده‌روی نکنید، هیچ کس را مثله نکنید، حق ندارید کودک و زن و کهنسالی را به قتل برسانید، هیچ نخلی را آتش نزنید و از قطع نمودن درختان ثمردار بپرهیزید، نباید گوسفند و گاو و شتری را قربانی کنید مگر برای خداوند، هنگامی که به قومی گذر کردید که به عبادتگاه‌هایشان پناه آورده‌اند آنها را رها کنید»

لشکر اسلام در اوائل خلافت دومین خلیفهٔ راشد، عمربن الخطاب ـ رضی الله عنه ـ به قدس رسید. فرماندهٔ مسلمانان، عمروبن العاص چند ماه شهر را به محاصره خود درآورد اما ساکنان شهر را خوش نیامد با وی از در صلح برآیند بلکه درخواست کردند قرارداد صلح با دستان خود خلیفه منعقد شود و کلید بیت المقدس به شخص خلیفه تحویل داده شود.

زمانی که عمروبن العاص این خبر را به خلیفه رساند خلیفهٔ مسلمین عمربن الخطاب با ظاهری بسیار ساده و بی‌آلایش سوار بر مرکبش شد و همراه با یک راهنما راه قدس را در پیش گرفت. بزرگان شهر قدس خصوصا بزرگان دینی مسیحیت جهت استقبال خلیفه از شهر خارج شدند و خلیفهٔ مسلمین پس از ورود به قدس عهدنامه‌ای را با ساکنان شهر منعقد کرد که متن معاهده چنین می‌باشد:

«بسم الله الرحمن الرحیم.

این عهدنامه‌ای است که بندهٔ خدا عمربن الخطاب امیرالمؤمنین به مردم ایلیاء داده و آنها را امان داده است. به خودشان، بیمار و تندرستشان، به اموالشان، به کلیساهایشان، به صلیبهایشان امان داده است.

کسی حق ندارد کلیساهایشان را تخریب کند یا در آنها سکونت نماید. نباید از خود کلیساها و جایگاه آنها کم و کاست شود. به صلیبها و اموال کلیساها زیان نرسد.

هیچ یهودی حق ندارد در کنار آنها در ایلیاء زندگی کند. آنها نسبت به دینشان مختار و برای گذراندن شعائر دینشان آزادند و در پذیرفتن دین اسلام مجبور نخواهند بود.

مردم ایلیاء مانند مردم مدائن باید جزیه به دولت اسلام بپردازند. رومیانی که در شهر قدس هستند می توانند آزادانه از این شهر خارج شوند وبه مملکتشان بروند و تا وقتی که به محل امنی نرسیده باشند خودشان و اموالشان در امان خواهند بود.

هرکسی از آنان بخواهد در اینجا بماند در امان است و از همان حقوقی برخوردار می‌شود که اهل شهر برخوردار می‌شوند. آنها نیز باید جزیه بدهند.

هر یک از مردم ایلیاء حق دارد همراه رومیان برود. ‌آنها نیز تا رسیدن به جای امنی در امانند. کسانی که از سرزمین دیگری به ایلیاء آمده‌اند و ساکن شده‌اند حق دارند: به دیار خود بازگردند یا همچنان در اینجا بمانند و مانند اهل شهر جزیه بدهند. و یا اینکه همراه رومیان بروند»

این برای نخستین بار بود که فرمانروایی وارد شهر قدس شد درحالی که ساکنان شهر به استقبال وی آمدند و به او خوش آمد گفتند و به اتفاق مؤرخان و به اذعان دشمنان اسلام حتی یک نفر هم در این میان کشته نشد و بیش از دو قرن و نیم مسیحیان در کمال آرامش و امنیت تحت لوای خلافت اسلامی در قدس زندگی می‌کردند.

۱۳- تا اینکه عقده‌های صلیبی بار دیگرجوشش یافت و به حرکت درآمد که در نتیجه سپاهیان صلیبی چندین بار قدس را مورد تهاجم قرار دادند و پس از ضعف نیروهای مسلمانان در سال ۱۰۹۹ میلادی این شهر مقدس را اشغال نمودند و همین مسیحیانی که ادعا می‌کنند پیام آور صلح ودوستی هستند در آن نبرد هفتادهزار مسلمان را از دم تیغ گذراندند.

به همین منوال مسیحیان بیش از۹۰ سال بر قدس حکومت كردند تا اینکه خداوند برای عزت اسلام سلطان صلاح الدین ایوبی را برانگیخت تا بار دیگر قدس را به آغوش اسلام باز گرداند. 

در سال ۱۱۹۳ میلادی سلطان صلاح الدین موفق شد بیت المقدس را فتح نماید و پس از فتح بیت المقدس در کمال احترام و عطوفت و مهربانی با مسیحیان برخورد کرد که خود دشمنان اسلام بر عدالت و انصاف و عطوفت وی گواهی می‌دهند. پس از آن قدس به فضل حکام اسلامی بیش از هشت قرن را در کمال آرامش و امنیت سپری کرد.

۱۴- تا اینکه به هنگام جنگ جهانی اول نیروهای انگلستان قدس را اشغال کردند و یهود نیز از این فرصت بهره برد و در ورای قدرت انگلستان گروه‌های یهودی از نقاط مختلف جهان به فلسطین مهاجرت کردند و دولتی را تشکیل دادند که تفاوتی با دولتهای صلیبی کینه توز نداشت و سرانجام در سال ۱۹۴۸ میلادی موفق شدند قسمتی از قدس را تصرف کنند.

۱۵- سپس در سال۱۹۶۷ میلادی یهودیان بر قدس سیطرهٔ [کامل] یافتند و تاکنون مقدسات این شهر مقدس در زیر گامهای یهودیان لگدمال می‌شود و امت اسلام انتظار صلاح الدین دیگری را می‌کشد که آن را از مصائب و مشکلات برهاند و به آغوش اسلام باز گرداند وخداوند خود بر این امر تواناست و او یاری رسان است.



درباره : مقالات اسلامى ,
برچسب ها : فاتحان قدس،حضرت عمر فاروق فاتح قدس،سلطان صلاح الدين ايوبي فاتح قدس،سنحاريب،بخت النصر،بني اسرائيل،حزقياء،كوروش پادشاه ايراني،اسكندر مقدوني،آنتیوخوس آبیفانوس،تيطس،يوسيفوس،آدريانوس،ايلياء ,
بازدید : 469
[ 1393/01/21 ] [ 1393/01/21 ] [ محمدعمر ]

حضرت ابوبكر(رض) با پارچه فروشي امرار معاش مي كرد.

وقتي خليفه شد،حسب معمول هنگام صبح چند چادر به دست گرفته براي فروش آن به بازار رفت، در راه، حضرت عمر(رض) با او ملاقات كرد. و از او پرسيد:كجا مي روي؟ فرمود: به بازار مي روم.

حضرت عمر(رض) گفت:اگر تو به تجارت مشغول شوي، كار خلافت چگونه انجام مي شود؟

حضرت ابوبكر(رض) فرمود:پس اهل و عيال را از كجا غذا بدهم؟

حضرت عمر(رض) گفت: بيا برويم پيش ابوعبيده(رض) كه آنحضرت(ص) به او لقب امين داده است.

او براي تو از بيت المال چيزي تعيين مي كند. هر دو نزد ابو عبيده رفتند. او براي حضرت ابوبكر به اندازه آنچه كه به يك مهاجر متوسط مي رسيد، از بيت المال مقرر نمود.

روزي همسرش گفت: دلم آرزوي خوردن شيريني دارد. حضرت ابوبكر گفت: من پول ندارم كه بخرم. همسرش گفت: ما از خوراك روزانه خود كمي پس انداز مي كنيم، بعد از چند روز اينقدر جمع مي شود كه شيريني بخريم.

حضرت ابوبكر صديق(رض) به او اجازه داد، پس از چند روز مقداري پول جمع شد.

حضرت ابوبكر گفت:معلوم مي شود اينقدر پول كه جمع شده اينها از بيت المال اضافه به ما مي رسد.

لذا آنچه را كه همسرش جمع كرده بود، به بيت المال برگرداند و براي آينده همانقدر كه روزانه همسرش پس انداز كرده بود، از حقوق خود كم كرد.

توضيح: خليفه رسول خدا با اين بزرگي اش در آغاز تجارت ميكرد و تجارت براي رفع ضروريات او كافي بود.

چنانكه در بخاري از حضرت عايشه(رضي الله عنها) روايت شده كه چون ابوبكر به خلافت برگزيده شد، فرمود: قوم من مي داند كه پيشه و كسب و كار من تجارت بود و براي اهل و عيال من ناكافي نبود، ولي حالا به سبب خلافت در كار مسلمانان مشغول هستم لذا خوراك اهل و عيال من از بيت المال تعيين مي شود. و باز چون حضرت ابوبكر نزديك به وفات شد، حضرت عايشه را وصيت كرد كه از وسايل مورد نيازش، آنچه از بيت المال است آن را به خليفه بعدي تحويل بدهند.

حضرت انس مي فرمايد: نزد او نه ديناري بود و نه درهمي، يك شتر براي شير، يك ليوان و يك خادم بود و در بعضي روايات يك چادر كه هنگام خواب روي خود مي انداخت و يك چادر كه زيرانداز او بود، هم آمده است.

اين اشياء وقتي به حضرت عمر در وقت خلافتش تحويل داده شد، فرمود: الله بر ابوبكر رحم كند كه با اين كارش كسي را كه بعد از او خليفه مي شود، در مشقت انداخت.

منبع:فضايل اعمال

تأليف: شيخ الحديث مولانا محمدزكريا كاندهلوي(رح)



درباره : حكايات صحابه ,
برچسب ها : حضرت ابوبكر صديق"حضرت ابوبكر"حقوق"بيت المال"دوران خلافت"ساده زيستي ,
بازدید : 345
[ 1393/01/19 ] [ 1393/01/19 ] [ محمدعمر ]

همانا كساني كه آن بهتان را بستند (و به حضرت عايشه تهمت كار ناشايست زدند كه رسول و مؤمنان را بيازارند) گروهي همدست از (منافقان) شمايند نپنداريد ضرري از آن به آبروي شما مي رسد بلكه خير و ثواب نيز (چون بر تهمت صبر كنيد از خدا) خواهيد يافت هر يك از آنها به عقاب گناه خود خواهند رسيد و آن كس از منافقان كه رأس و منشأ اين بهتان بزرگ گشت هم او به عذابي بزرگ معذب خواهد شد(11)

آيا سزاوار اين نبود كه چون (از منافقان) چنين بهتان و دروغها شنيديد مردان و زنان مؤمن حسن ظنّشان درباره يكديگر بيشتر شده و گويند: اين دروغي است آشكار؟(12)

چرا (منافقان) بر دعوي خود چهار شاهد (عادل) اقامه نكردند؟ پس حالي كه شاهد نياوردند البته نزد خدا مردمي دروغزنند.(13)

و اگر فضل و رحمت خدا در دنيا و عقبي شامل حال شما (مؤمنان) نبود به مجرّد خوض در اين گونه سخنان (نفاق انگيز) به شما عذابي بزرگ مي رسيد.(14)

زيرا شما آن سخنان را از زبان يكديگر تلقّي كرده و حرفي بر زبان مي گفتيد كه علم به آن نداشتيد و اين كار را سهل و كوچك مي پنداشتيد در صورتي كه نزد خدا (گناهي) بسيار بزرگ بود.(15)

چرا به محض شنيدن اين سخن نگفتيد كه هرگز ما را تكلم به اين روا نيست, پاك خدايا, اين بهتاني بزرگ است؟(16)

خدا به شما (مؤمنان) موعظه و اندرز مي كند كه زنهار ديگر گرد اين چنين سخن نگرديد اگر اهل ايمانيد.(17)

و خدا آيات خود را براي شما بيان مي كند, و او (به حقايق امور و سرائر خلق) دانا و (به مصالح بندگان و نظام عالم كاملا) آگاه است.(18)

آنان كه (چون عبد اللَّه بن ابيّ  و منافقان ديگر) دوست مي دارند كه در ميان اهل ايمان كار منكري اشاعه و شهرت يابد آنها را در دنيا و آخرت عذابي دردناك خواهد بود و خدا (فتنه گري و دروغشان را) مي داند و شما نمي دانيد.(19)

و اگر فضل و رحمت خدا و رأفت و مهرباني او شامل حال شما (مؤمنان) نبود (در عقاب گناهتان تعجيل كردي و توبه نپذيرفتي).(20)

اي كساني كه ايمان آورده ايد, زنهار پيروي شيطان مكنيد, كه هر كس قدم به قدم از پي شيطان رفت او به كار زشت منكر وامي دارد, و اگر فضل و رحمت خدا شامل شما نبود احدي از شما (از گناه و زشتي) پاك و پاكيزه نشدي, ليكن خدا هر كس را مي خواهد منزه و پاك مي گرداند, و خدا شنوا و داناست.(21)

و نبايد صاحبان ثروت و نعمت از شما درباره خويشاوندان خود و در حق مسكينان و مهاجران راه خدا از بخشش و انفاق كوتاهي كنند, بايد مؤمنان عفو و صفح پيشه كنند و از بديها درگذرند, آيا دوست نمي داريد كه خدا هم در حق شما مغفرت (و احسان) فرمايد؟ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.(22)

كساني كه به زنان باايمان عفيفه (مبرّا و) بي خبر از كار بد تهمت زنند محققا در دنيا و آخرت ملعون و محروم از رحمت حق هستند و هم آنان به عذابي بزرگ معذب خواهند شد.(23)

در روزي كه زبان و دست و پاي ايشان بر اعمال (ناشايسته) آنها گواهي دهد.(24)

در آن روز خدا حساب و كيفر شايسته آنها را تمام و كامل خواهد پرداخت و خواهند دانست كه خداوند حق آشكار است.(25)

زنان بدكار و ناپاك شايسته مرداني بدين وصفند و مردان زشتكار و ناپاك نيز شايسته زناني بدين صفتند و (بالعكس) زنان پاكيزه نيكو لايق مرداني چنين و مردان پاكيزه نيكو لايق زناني همين گونه اند, و اين پاكيزگان از سخنان بهتاني كه ناپاكان درباره آنان گويند منزهند و بر ايشان آمرزش و رزق نيكوست.(26)

آيات:11 تا 26 سوره مباركه النور

تفصيل حادثه افك را در تفسير نور مطالعه بفرماييد.



برچسب ها : حادثه افك , تهمت به حضرت عايشه , ام المومنين حضرت عايشه صديقه , سوره نور , آيات برائت ,
بازدید : 282
[ 1393/01/17 ] [ 1393/01/17 ] [ محمدعمر ]
حمايت و پشتيباني ابوبكر رضی الله عنه از پيامبر اكرم صلی الله علیه و سلم

جرأت و شجاعت، از ديگر ويژگي‌هاي ابوبكر رضی الله عنه بود كه او را از ديگران، متمايز و متفاوت مي‌ساخت. او، در راه حق از هيچ چيزي نمي‌هراسيد و در مسير نصرت دين خدا، فعاليت ديني و هم‌چنين حمايت و پشتيباني از رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم ، از هيچ سرزنش و توبيخي متأثر نمي‌شد.

عروه بن زبير مي‌گويد: از عبدالله بن عمرو بن عاص خواستم كه برايم از شديدترين رفتارهاي مشركان با رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم ، بگويد؛ او، گفت: پيامبر اكرم صلی الله علیه و سلم در كنار كعبه نماز مي‌خواندند كه عقبه بن ابي‌معيط آمد و لباس را در گردن آن حضرت صلی الله علیه و سلم آويخت و به‌قدري كشيد كه نزديك بود رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم خفه شوند. ابوبكر رضی الله عنه به سوي عقبه شتافت، شانه‌هايش را گرفت و او را از پيامبر اكرم صلی الله علیه و سلم دور كرد[1] و گفت: { أَتَقْتُلُونَ رَجُلا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ }(غافر-28)

يعني: «آيا مي‌خواهيد مردي را بكشيد به اين خاطر كه مي‌گويد: پروردگار من، الله است؟»


ادامه مطلب

درباره : حكايات صحابه ,
برچسب ها : حضرت ابوبكر صديق ,
بازدید : 259
[ 1393/01/15 ] [ 1393/01/15 ] [ محمدعمر ]
برو ادامه مطلب . . .

ادامه مطلب

درباره : اس ام اس خدا ,
برچسب ها : اس ام اس خدا ,
بازدید : 174
[ 1393/01/14 ] [ 1393/01/14 ] [ محمدعمر ]
[ 1393/01/13 ] [ 1393/01/13 ] [ محمدعمر ]
شیوه تعامل با کودکان

در دوران کودکی موارد بسیاری، برایمان پیش آمده و همواره این موارد در فکر و ذهن ما نقش بسته‌اند، چه بسا برخی از این خاطرات شورانگیز یا غم‌انگیز بوده‌اند. اگر به دفتر خاطرات ایام طفولیت خویش نگاه کنید، قطعاً به یاد جایزه‌ای می‌افتید که از طرف مدرسه آن را دریافت کرده‌اید یا به یاد تعریف و ستایشی می‌افتید که شخصی در یک مجلس عمومی از شما نموده است، پس این‌ها رخدادهایی هستند که تصاویر آن‌ها در حافظه‌ی بلند مدت مان نقش بسته و از یاد نمی‌روند.

در کنار این‌ها همیشه ما وقایع غم‌انگیزی را به یاد می‌آوریم که در دوران طفولیت برای ما اتفاق افتاده‌اند؛ معلمی 

ادامه مطلب

درباره : مقالات اسلامى ,
بازدید : 154
[ 1393/01/12 ] [ 1393/01/12 ] [ محمدعمر ]
.: Weblog Themes By graphist :.

:: تعداد صفحات : 10 صفحه قبل 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 صفحه بعد

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
درباره وبلاگ

از هر خبری بی خبرم کن یارب که خبردار تو باشم هر کس زتو چیزی طلبد لیک من از تو طلبکار تو باشم

آرشيو مطالب
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 64 نفر
بازديدهاي ديروز : 38 نفر
كل بازديدها : 75,199 نفر
بازدید این ماه : 228 نفر
بازدید ماه قبل : 200 نفر
کل نظرات : 33 عدد
كل مطالب : 97 عدد
كل اعضا : 10 عدد
افراد آنلاین : 1 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک