[ درباره من ]

این چنین است زندگی مردان بزرگ

مردانی که نور را از بالا دریافت کرده و آن را به دیگران که امکان دریافت آن را ندارند، باز می تابانند.

آنها طلوع خورشید را بر بلندای کوه شاهد هستند و داستان آن را برای سایر همراهانشان که در پایین دره خواب هستند، نجوا می کنند، باشد که بیدار شویم.

آن ها سعادت را فقط برای خود نمی خواهند، بلکه به هر کس که خواهان باشد می دهند.

حضور آن ها جامعه را تغییر می دهد و در حضور آن ها انسان احساس می کند که می تواند مقدس باشد.
[ کـــــدهــــــا ]
Print
دانلود کتاب نزول سکینهpdfword

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

نَحْمَدُهُ وَ نُصَلِّی عَلَی رَسُولِهِ الْکَرِیْم

پیشگفتار

در اجتماع روز جمعه 19 صفر المظفّر 1415 هجری قمری مطابق 29 جولائی 1994 م ساعت 5/11 صبح از محراب مسجد اشرف واقع در گلشن اقبال 2 کراچی عارف بالله حضرت مولانا و مرشدنا شاه حکیم محمّد اختر صاحب دامت برکاتهم یک مضمون خاصّی بیان فرمودند که در آن ، حضرت والا به طرز دلنشین و جانفزایشان با حواله هایی از تفسیرهای روح المعانی و بیان القران سکینه را تفسیر نموده ارشاد فرمودند که:

سکینه نوری است که بر دلهای مومنانِ کامل نازل می شود و این نعمت در تمام کائنات در دسترس هیچ کس نیست بجز مومنان کامل یعنی اولیاء الله!

چرا که این مُنَزّل مِنَ السَّّماء ( یعنی نازل شده از آسمان ) است مُخرَج من الارض ( یعنی خارج شده ) از زمین نیست .

اگر نه هر شخص غیر متّقی هم آن را حاصل می کرد لهذا در این رساله ، حضرتِ مولانا ، تعریف سکینه ، تفسیر ، علامات ، محل نزول نور سکینه ، طریقه ی حصول و حفاظتش را مفصّلا بیان فرموده و در قسمت بعدیِ آیه ی شریفه ، تفسیر " لِیَزدَادُوا اِیمَانًا مَّع اَیمَانِهِم" و درباره آن ، با تشریحات فتح الباری شرح بخاری ثابت فرمودند که این ازدیادِ ایمان همان چیزی است که آنرا صوفیه به نسبت خاصّه تعبیر می کنند

و در آخر، حضرت مولانا دامت برکاتهم همراه تشریح عاشقانه یِ حدیث مبارک ( لَا یَقْعُدُ قَوْم یَّذْکُرُوْنَ اللهَ ...) که در مسلم شریف آمده است یک علم عظیم بیان فرمودند که از امتزاج این آیه ی پاک و حدیث مبارک ثابت می شود که ذکر الله ذریعه ی ازدیادِ ایمان یعنی ذریعه یِ حصولِ نسبتِ خاصّه است ! که از شنیدنش حضرات اهل علم بی تابانه به شگفت آمده فرمودند که ما تاکنون این علم را در کتابها ندیده ایم ( یعنی این مضامین از علوم و معارف الهامیّه است ) .

جان فداکردم بر او ، آیا خطایی کـرده ام

من بُدَم دیوانه آیا این جهان سودائی اند؟

مقصد این که این وعظ ، آمیخته زیبایی است از رنگ عالمانه و عاشقانه یِ حضرت مولانا دامت برکاتهم . کلام را مختصر می کنم . چون که حضرت مولانا کمالاتشان به حدّی است که از تعریف شخص ناقص و بی علمی همچو من بی نیازند .

ز عشــق ناتمام مــا ، جمــال یــار مستغنی است

بــه آب وتاب وخال وخط چه حاجت روی زیبا را

نام این رساله [نزول سکینه]‌تجویز شد . خداوند متعال قبول فرماید . و تا قیامت صدقه جاریه قرار دهد . آمین .

العارض: احقر محمّد عشرت جمیل میر عَفَی اللهُ عَنْه

خادم حضرت مولانا دامت برکاتهم

نزول سکینه

اَلْحَمْدُ لِلّهِ وَ کَفَی وَ سَلَامٌ عَلَی عِبَادِهِ الَّذِیْنَ اصْطَفَی اَمَّا بَعْدُ فَاَعُوْذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیْمِ بَسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیْمِ ـ هُوَ الَّذِیْ اَنْزَلَ السَّکِیْنَةَ فِی قُلُوْبِ الْمُؤْمِنِیْنَ لِیَزْدَادُوْا اِیْمَانًا مَعَ اِیْمَانِهِم ( جزء 26/الفتح آیه 4)

امروز یک داعیه ای دردلم پیدا شد که این آیه را تفسیر کنم . و آن نعمتی را برایتان بازگو کنم که در تمام کائنات یافته نمی شود چون که این (نعمت) از آسمان عطا می شود زمینیان به آنجا دسترسی ندارند چرا که رسائی ساکنان زمین تا آنجا نیست .

نعمتی را که هم اکنون پیشنهاد می کنم اهل دنیا تمام کائنات را بگردند نمی توانند آنرا به دست آورند الله سبحانه و تعالی می فرماید که " هُوَ الَّذِیْ اَنْزَلَ السَّکِیْنَةَ " او ذاتی است که ( از آسمان ) نازل می کند این ( نعمت ) سکینه را ـ

فرود آوردن از آسمان در اختیار ما نیست تا وقتیکه اهل آسمان را راضی نکنیم .

رابطه کردست با آه و فغان

کار دارد این زمین با آسمان

کسی که در حضور خداوند متعال می گرید و تضرّع و زاری می کند خداوند این نعمت را به او عطا میفرماید .

آنکه با گریه و زاری بخواهد جامی

بدهد ساقی مر او را چه مَیِ گلفامی

نخره و ناز نماید چو که مَی آشامی

بنهد ساقی ورا مهمل و تشنه کامی

این نعمت با ناز و نخره و تکبّر ، حاصل نمی شود بلکه با گریه و زاری به دست می آید الله سبحانه و تعالی این نعمت را برای مؤمنان اختصاص داده است و بعد از این نعمت ، درجه ی مومنان خود بخود افزایش می یابد یک دسته از مؤمنان کسانی هستند که فقط صاحب ایمانند

ایمانشان عقلی ، استدلالی و موروثی است که پدر مسلمان بود از این جهت ما هم مسلمانیم، لیکن بعد از این نعمت ، ایمان به چه مقامی می رسد ؟ و آن مقام اولیا ء صِدّیقین است که اِنْ شَا ء الله امروز تفسیرش را بیان می کنم قبل از آن ، مقداری تمهید عرض می کنم چونکه قبل از پاشیدن بذر باید زمین را شخم زد ما می خواهیم که بر زمین دلها شخم رانی کنیم هَلچَل برپا کنیم ـ هلچل چیست ؟ ( هلچل لغتِ اردو است در اصطلاح به معنی هنگامه و در لغت ترکیب شده است از دو کلمه هل بمعنی شخم و چل بمعنی راندن )جایی که شخم زده شود مردم می گویند که برادر ، هلچل انجام گرفت معنی هلچل اینکه زمینی شخم زده شود و ذرّات زمین منتشر شوند و ذرّات خاک از هم گسسته شوند حالا همین را بدانید که اوّل باید در دل ، شخم رانی شود وقتیکه شخم رانی شد بعد از آن بذر، باز آب سپس کود و بعد از آن تمام اجزا زراعت و کشاورزی پاشیده می شود .

این کشتزار ایمان است به همین خاطر اوّل مقداری تمهید بیان می کنم و آن تمهید هم از یکی از اکابر اولیاء است که تمامی امّت ایشان را ولیّ الله می دانند یعنی مولانا جلال الدّین رومی رحمة الله علیه .

قرب عبادت و قرب ندامت

می فرماید که ای بار خدایا در دنیا یک نعمت عجیبی است که شما به بندگان نادم و گنهکارت عطا می فرمایی دو نعمتند یکی قرب عبادت است که خداوند به فرشتگان هم عطا فرموده است فرشته ای در رکوع بوده و همیشه در رکوع می باشد ، فرشته ای در سجود بوده و همیشه در سجده می باشد بعضی از فرشتگان پایه های عرش اعظم را گرفته تسبیح خود را می خوانند لیکن خداوند به فرشتگان ، قرب ندامت را عطا نفرموده است چرا که ندامت وقتی می باشد که از ایشان خطایی سرزده شود ، خداوند آن مخلوق را بی خطا آفریده است .

لهذا الله جلّ جلاله برای دادن قرب ندامت یک مخلوقِ خطاکاری پیدانمود که در فطرتش خطاکاری است چرا که در مزاج الله تعالی عطا کاری است به همین خاطر بر مزاج خطا کاری و فطرت خطاکاری یک مخلوق یعنی انسان را پیدا فرمود که بر خطا کاری اش در پیشگاه حق تعالی گریه و زاری کند و خداوند متعال به عطاکاریِ خود ، او را بنوازد .

برای فرشتگان این قرب ندامت نیست ، این نعمت مستزاد (زائد) را خداوند متعال در بین انسانها برای اولیاءِ خود اختصاص داده است .

تذکره ی حضرت مولانا شاه محمّد احمد رحمة الله علیه

آه!! مولانا شاه محمّد احمد رحمة الله علیه بر قرب ندامت چه شعر خوب ونفیسی سروده اند . به مجرّدی که نام آن بزرگان را می برم از خود بی خود می شوم ؛ شخصیّتی که اختر در زمان تحصیل در دانشکده ی طبّیّه در اِله آباد ( شهری است در هندوستان ) مدّت سه سال با ایشان گذرانده است ؛ همان آغاز جوانیم بود در همان وقت حق تعالی محبّت اولیاء الله را در دلم انداخت و صحبت و همنشینی شان را نصیبم فرمود

در این جا ( مسجد اشرف واقع در کراچی ) الآن افرادی از اهالی اله آباد وجود دارند که حضرتِ مولانا را خوب می شناسند که چه شخصیتی بودند .

ایشان چنین بودند که شیخ و مرشد من مولانا شاه عبدالغنی پهولپوری رحمة الله علیه خلیفه بسیار بزرگ از خلفای ارشد حکیم الامّت حضرت مولانا اشرف علی تهانوی وقتی که به خانه شان تشریف بردند و اوّلین ملاقات صورت گرفت و من ایشان را برده بودم ، من واسطه بودم ( که هر دو بزرگوار را به یکدیگر معرّفی کنم ) . شیخ ما مولانا را نمی شناختند چونکه ایشان یعنی مولانا شاه محمّد احمد از اهالی پرتاب گده بودند و خود مولانا عبدالغنی پهولپوری رحمة الله علیه از اهالی اعظم گده بودند .

اختر مرز اعظم گده را به حدود پرتاب گده متّصل نمود و یک ولیّ را با ولیِّ دیگری ملاقات داد برای حضرت تعریف کردم که حضرت! در روستاهای منطقه ما یک بزرگی هستند که جنگل هم از نورشان پر شده است .

در جنگلی که هفتاد هزار مرتبه " الله الله " می کردند و دعایشان بسیار قبول می شود و مقداری از واقعاتشان را تعریف کردم حضرت فرمودند که ای برادر ما را با ایشان ملاقات ده ، من شیخ و مرشد خود را از اعظم گده به پر تاب گده آوردم ـ

بر ایستگاه قطار پرتاب گده حضرت مولانا شاه محمّد احمد رحمة الله علیه اتومبیلی را آماده کرده بودند وقتی که مولانا شاه محمّد احمد برای صرف چای به داخلِ خانه تشریف بردند شیخِ من به زمین نگاه کردند کدام شیخ ؟ شخصیّتی که دوازده مرتبه سرور عالم صلّی الله علیه وسلّم را (در خواب) زیارت کرده بودند زمین را نگاه کردند باز آسمان را نگاه کرده فرمودند که نورِ مولانا شاه محمّد احمد صاحب از زمین تا آسمان بنظرم می آید

اختر در سنین جوانی سه سال ، صحبت چنین بزرگی را کسب کرد . الله تعالی به فضل وکرمش ، بدون استحقاق (و صلاحیتِ بنده) فقط به کرمِ خود ، توفیق داد که (روزانه) بعد از عصر به مجرّد آمدنم از دانشکده طبّیه ، من و مولانا لئیق صاحب در (آپارتمان) صابری منزل تا ساعت ده و یازده شب در خدمت حضرت می ماندیم علمایِ بسیار بزرگ(مانند مولانا ابوالحسن علی ندوی ، مولانا محمود الحسن گنگوهی ومولانا ابرار الحقّ رحمة الله علیهم و.....) شرکت می فرمودند .

اشعار حضرت سروده می شد و ما لذّت می بردیم . اشعار محبّت ؛ اشعار محبّت حقّ تعالی سروده می شد . در آن وقت حضرت ، جوان بودند گردن صراحی نما پیراهن مَلمَل و موسم تابستان .

خداوند به حضرت حُسن ظاهری عجیبی هم عطا فرموده بود مانند فرشته ای بودند و آوازشان هم بگونه ای بود که شاعران امروز نمی توانند مانندشان بخوانند . صدای تائب صاحب را شما شنیده اید ( تائب یکی از مریدان حضرت مولانا دامت برکاتهم می باشد که اشعارحضرت را با صدای بسیار زیبا و جذّاب می خواند ) در آواز حضرت مولانا شاه محمّد احمد ( ر ح ) سوز و دردِ بیشتری بود . چرا که از مقامی که حضرت ، شعر می خواندند آن مقام برای ما حاصل نیست وقتی من برای اوّلین بار با حضرت ملاقات کردم در آن وقت ایشان این شعر را می خواندند .

از دل مضطرّچنین پیغام هست نی سکونی جز تو نی آرام هست

یعنی ای الله به جز شما در هیچ جا سکونی یافته نمی شود

کار ما با بیقراری تام هست

از محبت بس همین انعام هست

ای که زاوّل ، فکر تو انجام هست

عشق تو شاید هنوزه خام هست

ترسیدن از غم دنیا دلیل خامی عشق است

اینچنین فکر کردن که اگر ما دوست خدا شویم نان از کجا می رسد، دلیل خامی عشق است

ای بی انصافان !

آنکه میتواند سر عطا کند ، آیا او نمی تواند کلاه بپوشاند؟

آنکه میتواند شکم بسازد آیا او نمیتواند نان بدهد؟

بگویید که معده قیمتی تر است یا نان؟

سر قیمتی تر است یا کلاه؟

سبحان الله !

کسیکه صد روپیه صد روپیه می دهد آیا نمی تواند یک روپیه بدهد؟

آنکه می تواند پاها را پیدا کند او نمی تواند شلوار بپوشاند بگویید که قیمت پا بیشتر است یا شلوار؟

فقط بر خدا توکل کن و با خدا دوست شو و تمام لذت ها را به خاک افکند ، حاصل تمامم لذت های دنیا و کپسولش ؛ یاد خداوند متعال است ، و در آن لذت های حرام ، کفش خوردن ها ، دشنام ها ، نا آرامیها ، پریشانی ها و تاریکی ها است .

آه ! کسیکه نقطه آغاز گناه را شروع میکند ، همان وقت (بر او) نقطه آغاز عذاب الهی شروع می شود.

مطلب از بی قراری در محبت خدا

کار ما با بی قرای تامّ هست

از محبت بس همین انعام است

حالا اگر کسی بگوید ای برادر، در بی قراری ، رنج وتکلیف زیادی است و حال آنکه مولانا محمد احمد(رح) می فرماید:

کار ما با بی قرای تامّ هست

از محبت بس همین انعام است

شخص نادان می گوید ای برادر بی قراری در یاد خدا بسیار مشکل است.

(مثلا کسی ) می گوید آقا درد کلیّه ی ما اینقدر شدت گرفت که ما بیقرار شدیم این چه انعامی است از محبت که خداوند متعال عاشقانش را بیقرار می کند.

لیکن گوش دهید! بی قرار شدن در محبت خدا اینقدر لذیذ است که لذت آن را اهل دنیا چه دانند.

گوش دهید و متوجه باشید ! آنرا حضرت مولانا شاه محمد بزبان خود بیان فرمودند .

آنکه اندر بی قراری لطف جنت را ندید

او زهر کس هست باشد لیکن از عشاق نیست

اگر در بی قراری لذت نمی برد ، دل به چرخ می افتد و مغز دیوانه می شود ، پس بدانید که این شخص به سودای معشوق یا معشوقه ای گرفتار است در فکر لاشه ی مردنی (یعنی معشوقه ای)است .

به عاشقان خدا در بی قراری و اضطراب ، سکون و آرامش بسیار زیادی داده می شود این بی قراری ضمانت لطف جنت است .

امانت درد دل و درد محبت الله جل جلاله ضمانت لطف بهشت است ، کسیکه در محبت الله جل جلاله بی قرار شده است و به او امانت درد محبت داده شود ، پس بدانید که ضمانت لطف بهشت نصیبش شده است .

سبحان الله ! مولانا محمد احمد (رح) چقدر شعر خوبی سروده اند. دوستان ! نزد اختر هیچ نیست لیکن دولت آن بزرگان است ، غالب (شاعر هندی ) گفته بود :

عکس هایی از بتان و نامه از زیبا رخان

بعد مردن این اثاث از خانه ام آمد برون

این شعر از غالب است . مفتی اعظم پاکستان مفتی محمد شفیع (رح) فرمودند که من این شعر را چنین ترمیم کردم

نامه هایی از بزرگان و ورق هایی از کتب

بعد مردن این اثاث از خانه ام آمد برون

نزد اختر سخنان آن بزرگانی است که خدای تعالی به رحمت خود (همنشینی او) زندگی گذراندن با آنانرا توفیق داد.

رابطه عبد و معبود

اگر نه در آن عمر (جوانی) ما هم رودخانه ی سنگم را تماشا می کردیم ، جایی که رودخانه های گنگا و جمنا به هممی رسد.

لیکن ما سنگم خدا و دوستان خدا را تماشا می کردیم .

رابطه ی عبد و معبود را تماشا می کر دیم که بندگان چگونه با خدا دوست می شوند و چگونه زندگی میکنند ،

حضرت فرموند:

آنکه اندر بی قراری لطف جنت را ندید

او زهر کس هست باشد لیکن از عشاق نیست

قیس مسکین مجنون از عشق بوده بی خبر

ور نه اندر راه حق ّ نی ناقه و نی محملی است

مجنون در راه لیلی به شتری نیاز داشت اما در راه خداوند متعال شتری لازم نیست دوستان خدا با پرهای دل ، پرواز می کنند.

پرواز عارفان در مرتبه روح

مولانا جلال الدّین رومی(رح) می فرمایند :

جانْ مجرّد گشته از غوغای تن

یعنی روح اهل الله از هنگامه های جسم نجات یافته

می پرد با پرّ ِدل ، بی پای تن

با پر و بالهایِ دل بسوی الله جلّ جلاله پرواز می کند نه با پاهای جسم

دوستان خدا با پاهای جسم بسوی خداوند پرواز نمی کنند ایشان با بال و پرهای دل هر وقت پرواز می کنند هر وقت رابطه دلشان با خداوند متعال است .

سیر زاهد هر مهی یک روزه راه

زاهدِ خشک و مردمی که از عشق و محبّت خالی اند سیرشان بسوی خداوند متعال در هر ماه مسافت یک روز می باشد زاهد خشک در طول یک ماه مسافت سفرِ یک روزه را طیّ می کند .

سیر عارف هر دمی تا تخت شاه

سیر عارفان و عاشقان خدا در هر نَفَس تا خداوند متعال می باشد .

ایشان در هر نَفَسی تا عرش اعظم پرواز می کنند

ایشان در هر نَفَس از فرش به عرش می رسند .

حق تعالی به عاشقان خود آن سیر و رفتار و آن قربی را عطا می فرماید که به نظر نمی آید .

پرواز هواپیماها که به نظر می آید اما پرواز دوستان خدا به نظر نمی آید .

پرواز دلِ ایشان دراندرون(باطن) می باشد مردم نادان که نمی دانند مگر الله تعالی به مردمِ بینا ( دل ) نشان می دهد که دوستان خدا در این وقت در حالت پروازند ، بر زمین نیستند .

رئیس دار العلوم دیوبند مفتی محمود الحسن گنگوهی دامت برکاتهم که الحمدلله هم اکنون حیات دارند ، یک دفعه در سال 1980 من در شهر هردوئی بودم مولانا شاه محمّد احمد صاحب رحمة الله علیه تشریف آورده بودند .

حضرت مولانا شاه ابرار الحقّ هردوئی دامت برکاتهم ، بسیاری از علما را دعوت فرموده بودند ، در مهمانخانه در طرف راستِ مولانا شاه محمّد احمد رحمة الله علیه ، مفتی صاحب بودند و من در سمت چپشان بودم و در طرف راستِ مقابلشان مولانا شاه ابرارالحقّ دامت برکاتهم تشریف فرما بودندمجلس وعظ و بیان جریان داشت .

حضرت مولانا محمّد احمد صاحب در حینِ بیان ناگهان خاموش شدند و نظرشان به یک جانب متوجّه شد .

مفتی صاحب کمی خمیده شده و به چشم حضرت نگاه کرده به من فرمودند که الآن مولانا در اینجا نیستند .

یعنی در دنیا نیستند .

پرواز اولیاء الله را فقط دوستان خدا می دانند

اما ما مردم چه حالی داریم .

از این طرف در شکم نان ریخته و در توالت خالی کنید .

ما دفتر واردات و صادرات شده ایم .

ای کاش ما چند روزی ، اندک محنت و کوششی کنیم آنگاه همین نانها می توانند ما را به خدا برسانند .

از این نانها خونی که ساخته شد و از خون قوّتی که در بینایی آمد آن قوّه ی بینایی و قوّه ی شنوایی و قوّه ی گویایی و قوّه ی تحرّک و راه رفتن ، همه این قوّتها را بر الله جلّ جلاله فدا کن باز خواهی دید که الله جلّ جلاله چه چیزی عطا می فرماید .

عاشق شدن بر مردنی ها بسیار نادانی و حماقتِ است

از اینچنین مالک کریمی اعراض و روی گردانی کردن ، و بر آن بی وفایانی جان دادن ،‌ که عاشقان خود را دشنام می دهند در کجا خردمندی است ،

من به چه درد دلی درد دلم را در دلهایتان بریزم و در دل خود هم بریزم شما بگوئید که بر مولای کریم (الله جلّ جلاله ) فدا شدن و جان دادن با ارزشتر و قیمتی تر است یا بر آن مردنی ها؟

از عاشق شدن بر مردنی ها چه چیزی حاصل می شود ؟

نه دنیا در اختیارشان است و نه آخرت

سکون دل هم در اختیارشان نیست .

خوب بدانید که در اختیار زیبا رخان نمکین سکون قلب هم نیست

حقّ تعالی در قرآن پاک اعلان فرمود ـ " اَلَا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ " ای مومنان سکون دلِ شما را من در دست خود قرار داده ام . سکون دلتان فقط در یاد من است .

آب شور علاج تشنگی نیست

مولانا رومی ( رح) می فرماید : ای بی انصافان! آیا شما می خواهید در حالت تشنگی به آب شور تشنگی خود را فرو نشانید ؟

ما تشنگی شما را باور داریم لیکن آیا شما با دیدن خوبرویانِ نمکین می خواهید تشنگی شهوت خود را فرونشانید ؟

شما بگویید که از آب شور و نمکین تشنگی زیاد می شود یا فرو می نشیند ؟

آه اینک علوم مثنوی ! می فرماید :

نیست آب شــور درمــان عطــــش

آب شور علاج تشنگی نیست

اگر(نمکِ) چهره های زیبا و نمکین را بچشید(یعنی اگر چشم چرانی کنید) ، تشنگی شدّت یافته سکون وآرا مشِ خود را از دست خواهید داد .

گر چه در دیدن نماید سرد وخوش

اگر چه این آب در دیدن سرد و خوب معلوم می شود ، لیکن وقتی که بنوشید یعنی بد نگاهی کرده لذّت حرام کسب کنید ، بی سکونی زیاد شده فشارخونِ روح بالا می زند .

نقطه یِ آغاز سلوک گریختن است از غیر الله

بهمین خاطر خداوند متعال از همان ابتدا به ما فرموده که: ( اِلَّا الله ) را می خواهید پس عمل را از ( لا اِلهَ ) شروع کنید .

نقطه یِ آغاز سلوکِ شما و نقطه یِ آغاز راهِ من این است که قلب را از غیر الله آزاد کنید .

(لا اِلهَ) بگویید، تکمیل(لا اِلهَ) ، حصول کامل (الّاالله) شماست

تا وقتیکه این غیر الله در دل باشد انسان نمی تواند خدا را حاصل کند .

برون کن یاد زیبا رخان را ز دل ای مجذوب

خـانـه ی خدا پی عـشق بتـان نـمی بـاشـد

یک حکمت عجیبِ حرام بودن چشم چرانی

نگاه را حفاظت کنید زیرا در نگاه (یک گونه) نشه (و مستی )وجود دارد ، شراب از این جهت حرام است که به سببش عقل غایب می شود .

دیدنِ خوب صورتان و زیبا رخان ، به این خاطر حرام است که از آن یک نشه و مستی پیدا می شود که در اثر آن عقل ضایع می شود باز نه بهشت به یاد می ماند نه الله به یاد می آید نه (نصیحت)شیخ به یاد می آید و نه خانقاه !

جز اینکه به رغبت شدید به محل نجاستها مبتلا شوید از این جهت چشم خود را حفاظت کرده باز مراقبه کنید که نزد این خوبصورتان چیست . مقامات لذّتِ آنها جایگاههای ادرار و مدفوع اند .

لیکن این مراقبه وقتی مفید می باشد که ما حکم خداوند متعال را به جا آورده ، چشم را حفاظت کنیم ور نه بعد از دیدن ، عقل مغلوب می شود و انسان از نشگی و مستی بی وقوف ، احمق و خرِ بین المللی ( خر اینتر ناسیونالیست ) می شود .

بگویید که بی وقوف و خر بین المللی شدن بهتر است یا عاقل شدن ؟

باید عاقل بین المللی شد .

خردمندان چه کسانی هستند:

الله تعالی اُولُوالاَلبَاب یعنی خردمندان را معرفی می فرماید که چه کسانی هستند:

اَلّّذِیْنَ یَذْکُرُوْنَ اللهَ قِیَامًا وَّ قُعُوْدًا وَ عَلَی جُنُوْبِهِم ( جزء 4 سوره آل عمران آیه 191)

خردمندان و عاقلانِ بین المللی و اُولُوالْاَلْبَاب کسانی هستند که خداوند متعال را به کثرت یاد می کنند . وقتی که ایستاده اند الله (می گویند) چون می نشینند باز الله و چون پهلو عوض می کنند باز الله خود به خود بر زبانشان جاری می شود خداوند متعال این دلیل را برای عاقل بودن بیان می فرماید که عاقلان کسانی هستند که خالق و مالکشان و صاحب قدرت و صاحب کرم بسیار بزرگشان ( الله جلّ جلاله ) را هر وقت یاد می کنند . هیچگاه خدا را فراموش نمی کنند .

این محاوره است که ایستاده ، نشسته و در حالت پهلو عوض کردن ما را یاد می کنند . مطلب اینست که یک نَفَس هم ما را ناراض نمی کنند و یک نَفَس هم از ما غافل نمی باشند .

مطلبش این نیست که ایستاده خدا را یاد کرد در حالت نشستن هم خدا را یاد کرده و نافرمانی هم می کنند . از روی لغت نباید ترجمه کرد .

قرآن کریم بر(مبنای) محاوره ی عرب نازل شده است مطلبش این است که عاشقانِ من کسانی هستند که هرنَفَسِ خود را بر من فدا می کنند و یک نَفَس هم مرا ناراض نمی کنند .

فرشتگان را قرب ندامتی نیست الآن می خواهم یک شعر درباره قرب ندامت از مولانا شاه محمّد احمد(رح) بسمعتان برسانم می فرماید:

گهـی سرورِ طاعت است و گهی اعتـراف قصـــور است

آنچـه مَلَک ندارد از آن خبر آن حضور برایم حضور است

یعنی در میان انسانها آنهایی که اولیاء و دوستان خدا هستند ، خداوند متعال به ایشان چنان قربی عطا می فرماید که فرشتگان هم آنرا نمی دانند یعنی قرب ندامت و اعتراف قصور ، خطایی سر زد الآن نشسته می گرید ـ عبادت کرد ، حج و عمره کرد ، تهجّد خواند ، تلاوت کرد باز شکر ادا می کند که ای الله این احسانِ شماست ، کمال وخوبیِ ما نیست ، توفیق شماست .

خطایی سر زد گریه می کند که ای خدای مهربان من امروز مرتکب خطایی شده ،شما را ناراض کردم مرا معاف کنید الآن با تضرّع و زاری می گرید اشکها قطع نمی شود(پی درپی می ریزد) تا جایی که حقّ تعالی باز بر او رحم می فرماید که مبادا بنده یِ من گریسته گریسته به آغوش مرگ رفته بمیرد .

انعام اشک ندامت به برکت این توبه و ندامت باز الله تعالی بر قلبشان سکینه و آرامش را نازل می فرماید تا که بنده ام از شدّتِ غم نمیرد ـ عاشق من از غم نمیرد ـ بقدری ندامت باشد که از گناه متنفّر شود ـ آنقدر ندامت نباشد که مرگ واقع شود خدای تعالی موت عاشقان خود را نمی خواهد ( که فورًا بمیرند و در دنیا نمانند بلکه ) حیات پر سکونِ عاشقانش را خواسته و می خواهد که ایشان را نمونه و ذریعه ای برای زندگی و حیات دیگران قرار دهد .

الله تعالی به عاشقانش چنین زندگی وحیاتی عطا می فرماید که صد ها هزار انسان به ذریعه شان ولیّ الله می شوند ـ

لهذا مولانا شاه محمّد احمد می فرماید :

مبادا رسانی به او رنج و غــــم

کنون بس کن ای اشک ندامتم

مطلب این شعر چیست ؟ برای فهمیدنش فقط لغت کافی نیست بلکه نیاز به ماحول صحبت دارد .

مطلبش این است که اینقدر زیاد گریه مکن که بیمار شده بیفتی و تب بیاید و کار دینت خاتمه یابد یا اینقدر فریاد و فغان کرده که موت واقع شود . به اینقدر گریه حکم نشده ایم . خداوند متعال از آن خشنود نمی شود .

اینقدر گریه کن که در دلت ندامت طاری شود که در آینده همّت گناه کردن نباشد.

پریشانی نفس بر گریه یِ ندامت و کفّاره ی معصیت نفس بترسد که ای برادر این که خیلی آه و ناله می کند ، ما را بسیار می گریاند و چهار یا شش یا هشت رکعت هم به عنوان جرمانه ادا کند و بر خطاها صدقه هم کند تا که نَفْس بترسد که او را وادار کردی تا اینقدر پول از جیبش خرج کند و اینقدر نمازهای نافله بخواند و اینقدر بگرید ای برادر اینکه معامله مشکلی است ـ از این بهتر است که در آینده اصلا گناه نکنید ـ این ظالم مرا به بلا مبتلا می کند .

من که حلوای حرام خوردم ( یعنی گناهی کردم ) او مرا به بلوای حلال مبتلا کرد .

من که حلوای حرام گناه را خورده بودم مگر این سالک و دوست خدا چنین است که مرا به بلوای ندامت و عبادت مبتلا کرد اینکه مرا به بلا مبتلا می کند .

چایی وغیره همه را رها می کند و به نَفْس می گوید که تو خطا کردی ! حالا خوب گریه کن و ده رکعت نمازِ توبه بخوان اگر نه چای هم نمی دهم . یک قطره چای بر تو حرام ، ای نَفْس یک ریال هم به تو نمی دهم چونکه تو خدا را نافرمانی کرده ای .

مثال عجیب پیدا شدن نور تقوی از الهام فجور

مولانا رومی رحمة الله علیه می فرمایند که بعضی از مردم از تقاضاهای گناهانشان مأیوس می شوند می بینند که هر وقت تقاضای گناه هر وقت خیال و ( وسوسه ) گناه کردن ! فکر می کنند که وقتیکه اینقدر مادّه یِ خبیث (گناهان) در ما وجود دارد ، چگونه می توانیم با خدا دوست شویم

مولانا رومی(رح) جوابش را می دهند که :

آفتابت بر حدثها می زند

ای بار خدایا این آفتاب آسمانت ، آفتابی که مخلوق است ، اثر و فیض خود را بر نجاستها می اندازد ـ در جنگلها آنچه گاوان مدفوع می کنند ، فیل هم آنچه مدفوع می کند مقدارش بسیار می باشد ـ هر چند که مقدار سرگینها بیشتر باشد همانقدر آفتاب آسمانت آن را گرم کرده حصّه ای از آن را در زیر زمین کود رقیقی می سازد که از آن ، گل گلاب و سوسن و ریحان پیدا می شود و حصّه ای بر روی زمین مانده خشک می شود که آن را کَتَم ( سرگین خشک) می گویند ـ آنرا به نانوایی آورده در تنور می سوزانند و بوسیله آن نان می پزند همان کتمهایی که سیاه و بد بو بودند ، در تنور سرخ روی می شوند

آن نجاست الآن پاک صاف و سرخ و قرمز می شود و به ذریعه آن نان پخته می شود پس اگر مقدار نجاست کم باشد کتم نازکی درست می شود که برای پختن یک نان هم کفایت نمی کند ـ هر چه مقدارش بیشتر باشد این خورشید خداوند متعال آنرا کَتَمِِ ضخیم و چاقی ساخته که بوسیله آن نانهای بیشتری پخته می شوند.

لهذا هر کسی که در دلش بیشتر تقاضای گناهان وجود دارد این شخص بسیار کثیر النّور شونده است که از (مخالفت با تقاضای گناهان) ، انوار عبادت الله جلّ جلاله تهیّه می شوند . نانهای محبّت الله مهیّا می شوند قُرمه های محبّت الله جلّ جلاله پخته می شود . بشرط اینکه شما کتم را نخورید یعنی بر تقاضاهای گناهان عمل نکنید .

شخصیکه که بر تقاضاهای گناهان عمل می کند آن ظالم، کَتَم ، چوب و هیزم را می خورد . هیزم برای خوردن نیست بلکه برای پختن است خداوند متعال تقاضای گناهان را برای پختن قُرمه یِ تقوا داده، نه برای خوردن ! بر آنها عمل نکنید، هیزمِ تقاضای گناهان را در آتش خوف الله تعالی بسوزانید , بعد از آن بدانید که آن کَتَمها و سرگینها ( یعنی تقاضاهای گناهان ) در تنور آمده سرخ شده الآن بوسیله آن ، انوار عبادت پیدا می شوند ، نانهای محبّت خدا پخته می شوند و از همین ، قُرمه های تقوی تهیّه می شود .

شهوت دنیا مثال گلخن است

که از او حمّام تقوی روشن است

کثیر الشّهوة به برکت مجاهده قویّ النّور می شود

یک نکته ی مهمّی می گویم که در هر شخصی که مادّه ی تقاضاهای گناهان ، بیشتر باشد از آن شخص ، برای دین کار بیشتری گرفته می شود .

این نکته بسیار خاصّی است که می گویم ، کسانی که خداوند ( می خواهد برای دین ) از آنها کار بیشتری بگیرد به آنها تقاضاهای بسیار شدیدی هم داده می شود چونکه اگر مادّه ای نباشد چگونه کَتَم ساخته می شود لیکن به چنین افرادی یک چنین کمالی داده می شود که با وجود آن مادّه ی عظیم و شدید و کثیر ، ایشان غمِ پرهیز از گناهان را بر دل تحمّل می کنند غم مجاهده را برداشت می کنند پس شما در راه خدا تحمّل چنین غمی را بیاموزید .

باز ان شاءالله تعالی تمام تقاضاهای گناهان به نور تبدیل می شوند ـ آنکه با وجود تقاضاها از گناهان پرهیز می کند و این غم را برداشت می کند ، نَفْسش به مشقّت می افتد وقتی که به نَفْس ، غم و تکلیفی می رسد ، در روح نور پیدا می شود هر چه غم شدید تری به نَفْس برسد به همان اندازه نور بیشتر و قویتری در روح پیدا می شود .

لطفا این نکته را به دقّت گوش دهید .

مثلًا وقتیکه نَفْس یک کیلو غمِ تقاضای گناهان را برداشت کرد در روح یک کیلو نور پیدا می شود لهذا حالا ( که این مسئله واضح شد ) نیازی به گرفتن تعویذ نیست که به نزد کسی رفته بگویید که آقا به ما تعویذی بدهید که مادّه تقاضا ها از بین برود یا اینکه قرص کافور خورده خود را مخنّث کرده و مردانگی خود را از بین ببرید اینچنین چیزی یعنی خوردن کافور و قرص غیره را تصوّر هم نکنید اگر نبودن این مادّه مورد نظر و پسند الله جلّ جلاله می بود اصلا این مادّه را به ما نمی داد .

لهذا مولانا رومی رحمة الله علیه می فرماید: آفتابت بر حدثها می زند

ای الله این خورشید آسمان ، مخلوق شماست این خورشید ، تمام نجاستهای زشت را و سرگینها را درجنگلها خشک کرده آنها را کَتَم درست می کند باز نانوا آنرا در تنور انداخته بوسیله اش نان تنوری می پزد و آن مادّه ی سیّال و رقیقی که به زیر زمین فرو می رود ، از آن کود ساخته می شود که آنرا در گلدانهای گلهای گلاب و یاسمن می ریزند که از آن گلِ گلاب ، یاسمن و گلهای خوشبوی دیگری پیدا می شوند

ای الله وقتیکه شما می توانید از چیزهای نجس و پلید ، اشیاء خوشبو پیدا کنید و وقتیکه خورشید شما بر نجاست جانوران اثر می کند ما که انسانیم بنابراین، شعاع های خورشید رحمت خود را بر نجاستهای باطنی ما و بر مادّه های خبیث گناهان بینداز .

آنکه گل را شاهد وخوشبو کند

هر چپی را راست ، فضل او کند

وقتیکه خورشید دنیوی چنین حالتی دارد ، خورشید رحمت شما چه حالتی خواهد داشت .

چون خبیثان را چنین خلعت دهی

وقتی که شما به چیزهای خبیث و ناپاک و به سرگینها و نجاستهای جانوران این خلعت گل ، یاسمن و خلعت و لباس گل می دهید!

من چه گویم طیّبین را چه دهی

من نمی توانم بگویم که شما به بندگانِ پاکِ خود چه می دهید

سلاطین دنیا از لذّتهای باطنی اولیاء الله بی خبرند به اولیاء الله چه می دهند ؟

چطور اخلاقی ، چه دل پر دردی و چگونه اشک ندامتی و ایشانرا به انواع و اقسام لذّتهای قرب خود می نوازند که تمام جهان از آن نا آگاهند

من باز همین را می گویم که اگر پادشاهان ( از لذّت باطنی ) اولیاء باخبر شوند ، تاج خود را در قدمهای اولیاء الله انداخته ، خواهند گفت که به ما هم آن دردِ دل و محبّت الله را که الله جلّ جلاله به شما عطا فرموده تعلیم دهید .

سکینه چیست و در کجا نازل می شود

تا اینجا تمهید و مقدمه چینی بود حالا این آیه را ترجمه می کنم .

الله جلّ جلاله می فرماید (هُوَ الَّذِیْ اَنْزَلَ السَّکِیْنَةَ فِیْ قُلُوْبِ الْمُْؤمِنِیْنَ )

او( الله ) ذاتی است که در دل عاشقانش سکینه را فرود می آورد .

سکینه چیست و چه علاماتی دارد ؟

در تفسیرش صاحب روح المعانی آنچه بیان می کند ان شاءالله آنرا عرض خواهم نمود لیکن سکینه کجا نازل می شود ؟ و هواپیمای سکینه در کجا فرود می آید ؟ فِیْ قُلُوْبِ الْمُؤْمِنِیْنَ بر دل مؤمنان

معلوم شد که فرودگاه سکینه قلب مؤمن است .

موانع نزول سکینه بهمین خاطر بد نظری حرام است که اگر بد نظری کرد دل از سینه اش غایب شد و به نزد دلبران رسید وقتیکه فرودگاه از بین رفت ، هواپیمای سکینه در کجا فرود آید ؟

«دلبرت برده دلت را ، زان شدی بی دل کنون

چون نداری دل ، کجا یابی تو آرام وسکون

(مترجم)

(از این جهت) هر وقت بی سکون خواهد بود ، وقتیکه دشمن فرودگاه را ویران می کند هیچ هواپیمایی در آنجا فرود نمی آید .

کسیکه (با چشم چرانی)نظر خود را خراب کرده دلش را ویران و ضایع کرد ، دلش دزدیده شد ،

از راه چشم اجازت نامه دل ، به دست می آید

یعنی وقتیکه چشم خود را حفاظت نکرده چشم چرانی کرد غیر الله فورًا از راهِ چشم به دلش داخل می شود ـ اگر او چشم خود را حفاظت می کرد به غیر الله اجازت نامه داده نمی شد و در این صورت غیر الله نمی توانست به دل راه یابد

حالا که بد نظری کرد دلی در سینه اش نیست . خداوند متعال سکینه را کجا نازل کند ؟ به همین سبب اهل رومانتیک(عشق بازان) ، سکون و آرامشی ندارند چونکه ایشان همان فرودگاهی را از بین بردند که هواپیمای سکینه در آنجا فرود می آید که نامش دل است ، ایشان همین دل را تباه و ویران کردند باز سکینه می خواهد درکجا فرود آید؟

سه تفسیر سکینه علامه آلوسی رحمة الله علیه

در تفسیر روح المعانی ( ج 11 ص 25 ) برای سکینه سه تفسیر بیان فرمودند:

1 ــ هِیَ نُورٌ یَستَقِرُّ فِی القَلبِ : ضمیر ( هِیَ ) به طرف سکینه راجع است چونکه سکینه مؤنّث است هم ضمیر ( یَستَقِرُّ) به طرف ( نُورٌ) راجع می شود و ( یستقرُّ) فعل واحد ( مذکّر ) غائب مضارع ( در اینجا ) استعمال می شود ـ

یعنی سکینه نوری است که در قلب مؤمن مستقرّ می شود (قرار می گیرد) در همین مورد حضرت مولانا شاه محمّد احمد (رح) می فرمایند :

شکـر کاین درد دلم شد مستقلّ

این دلم شاید شدست اکنون ،

دل چنین نباشد که آن نور در مسجد با او بوده و در بازارها خاتمه یابد ، نه بلکه در بازارها ، کارخانه ها و در لندن ، آلمان و ژاپن هم آن نور با او می ماند . نور در قلبش استقرار می یابد . یعنی قرار می گیرد . بر روی زمین در هر جایی هم که باشد آن نور همرایش می ماند

آه ! خواجه عزیز الحسن مجذوب رحمة الله علیه چه شعر عجیبی فرمودند ! چه شعر نفیس و خوبی ! می فرمایند :

می گردم و در دل یـار مهمـان کرده

این روی زمین کوچه ی جانان کرده

تمام زمین برای عاشقان خدا کوی دلبر است و کوی دلبرِ عاشقان دنیوی (مجازی) کوچه ای گندیده ، بدبو و متعفّن می باشد ( یعنی محل ادرار و مدفوع )

دوست خدا همان شخصی است که نورش مستقرّ باشد در تمام عالم آن نور با او باشد .

اینچنین نیست که دختران آلمانی و ژاپنی را دیده در آنجا ایمانش خاتمه یابد . و تسبیح در جیب گذاشته و نظر بر نمکین گمارد ( بلکه در آنجا هم کاملا چشمها را حفاظت کرده ، نور قلبش محفوظ می ماند .)

پس تفسیر اوّل این است که آن نور در قلب قرار می گیرد و علامتش این است که صاحب نور در هیچ حالتی از الله(جلّ جلاله) غافل نمی شود همین را سکینه گویند و این نور چگونه حاصل می شود ؟

طریقه یِ حصول و حفاظتِ نورِ سکینه از ذکر خدا و تقوا حاصل می شود بشرطیکه این نور ضایع نشود اگر نه تانکر را از آب پر کنید لیکن شیر آب را هم باز بگذارید تمام آبها بیرون می رود همچنین با ذکر الله قلب پُر نور شد لیکن گناه هم کرد تمامی آن نور از بین رفت لهذا همراه ذکر اهتمام تقوی هم ضروری است .

علامت دوّم نزول سکینه تفسیر دوم :

( و بِه یَثبُتُ عَلَی التَّوَجُّه اِلَی الْحَقِّ )

خاصیّت آن نور سکینه اینست که خداوند متعال آن را بر هر دلی که نازل کند ، آن دل در هر لمحه یِ حیات و در هر نَفََس بسوی الله جلّ جلاله متوجّه می ماند ، حتّی یک نَفَس هم اگر بخواهد غافل شود نمی تواند .

به فراموشی سپارم باز می آید به یاد

"و بِه یَثبُتُ عَلَی التَّوَجُّه اِلَی الحَقِّ "

ضمیر(بِه) به طرف نورٌ راجع می شود یعنی ببرکة هذا النّور ، یعنی به برکت این نور هر وقت توجّهش به طرف حقّ تعالی قائم می ماند

و معنی ثبوت چیست ؟

(ثُبُوْتُ الشَّیءِ بَعْدَ تَحَرُّکِهِ)

در چیز متحرّک سکون پیدا شود به آن ثبوت گویند

(وَ بِه یَثبُتُ عَلَی التَّوَجُّه اِلَی الحَقِّ)

توجّهش هر وقت به طرف حقّ تعالی می ماند حتّی برای یک لمحه هم از خدای خود غافل نمی شود این همان مقامی است که به آن نسبت گفته می شود وقتی که نسبت قائم شد حالا نمی تواند خدا را فراموش کند حالا اگرخواسته باشد فرارکند ، باز هم نمی تواند

درمورد نسبت ، حضرت مولانا محمّد احمد (رحمة الله علیه) ، شعر عجیبی دارند ، چگونه معلوم شود که این شخص صاحب نسبت شده است ؟می فرمایند :

نسبت آن است که از کوچه ی یار

نتوانی که بیابــی رهِ بیرون رفتن

بدانید: آن شخصیکه صاحب نسبت شده ، که اگرخواسته باشد از خدا فرار هم بکند باز هم نتواند اگر خواسته باشد که او را به فراموشی سپارد باز هم نتواند که او را فراموش کند و از یاد ببرد اصلا بر این قادر نباشد که یک نَفَس بدون الله زندگی کند .

علامت سوّم

حالا تفسیر سوّم را بشنوید :

اینها علامات سکینه اند

یَتَخَلَّصُ عَنِ الطَّیْشِ

یعنی چنین شخصی از بی سکونی و پریشانی نجات می یابد و دلش برای همیشه راحت می شود وقتیکه مصیبت و پریشانی ای بیاید ، دو رکعت(نماز) خوانده در پیشگاه الله جلّ جلاله گریسته دلش آرام می گیرد.

آلام روزگار را تو آسان نمـوده ای

غمهای رسیده را غم جانان نموده ای

من هم (در این مورد) شعری دارم :

هرلمحه ی حیات که زعمرم بگذشت

متّکـــی بر لـــذّت نام تــو بُـــود

اگر ارتباط با الله جلّ جلاله نباشد ، مردم چگونه زندگی می کنند ؟

اهل الله بر زندگی شان تعجّب می کنند!

یَتَخَلَّصُ عَنِ الطَّیْشِ

تَخَلُّص چه معنایی دارد ؟

یعنی خلاصی می یابند از بی سکونی

علامه آلوسی(رح) طیش را تفسیر فرموده اند

کَالْکَلْبِ الطَّائِشِ

مانند سگ دیوانه لایَقْصِدُ فِی الْمَشْیِ سِمْتًا وَّاحِدًا

سگ دیوانه به یک سمتی مستقیم نمی رود بلکه گاهی به طرف راست و گاهی به طرف چپ می رود هرگاه سگی این چنین راه برود بدانید که آن سگ دیوانه (هار) است پاچه را بالا زده فرار کنید ،

می فرماید : کسی که الله جلّ جلاله این نور را از آسمان در دلش نازل نمی کند ، او به سگ دیوانه می ماند او به هر دری دزدیده می نگرد (سر خود را در هر خانه ای داخل میکند ومخفیانه) هر آپارتمانی را نگاه میکند وقتی که از راهی عبور می کند از زیر چشم ، مانند سگ دیوانه به راست و چپ می نگرد که شاید چشمش به شکل نمکینی بیفتد ـ او بر شاید عمل می کند

در زندگی اش آرامش وسکونی نیست

من در کودکی شعری خوانده بودم زمانی که هنوز بالغ هم نشده بودم

از این ، طبع مرا می توانید تخمین بزنید که یک بچه یِ نابالغ و چنین شعری را حفظ کند که تا به حال از ذهن بیرون نشده و( آنرا فراموش نکرده ام) آن چه شعری است ؟

هَوَسَش هست که هر روز چشد ذائقه ای

در به در می نگرد گشت کنان بی عاری

در زمان کودکی عادت داشتم که هر وقت مادرم مرا برای خریدن سبزی ، فلفل و غیره می فرستاد من آنها را آورده نزد اجاق در(آشپزخانه) می گذاشتم (ومی گفتم )که بفرمایید و آن کاغذ هایی را که در آنها فلفل و سبزی پیچیده شده بود نگاه می کردم که(آیا) شعری در آنها نیست ؟

من از کودکی به شعر علاقه خاصّی داشتم چرا که غالبا مردم کتابهای کهنه را به مغازه داران می فروختند و آنها هم سبزیجات و غیره را در آن کاغذها پیچیده ، به مشتریها می دادند یکبار در وقت نگاه کردن به آن کاغذها چنین شعری پیدا شده بود .

هَوَسَش هست که هر روز چشد ذائقه ای

در به در می نگرد گشت کنان بی عاری

مردم بی حیا اینچنین زندگی می کنند ـ

این شعرِ آن زمانه ای است که اختر هنوز بالغ هم نشده بود لیکن وقتیکه خورشید می خواهد طلوع کند پیش از آن آسمان سرخ می شود بر آسمان من هم سرخی آمده بود یعنی ما تمام آن چیزها را خوب می فهمیدیم لهذا این شعر را حفظ کردم که برای حفاظت نظر مفید است .

این تفسیر سکینه را شما شنیدید حالا من در عرض چند دقیقه لِیَزْدَادُوْا اِیْمَانًا مَعَ اِیْمَانِهِم را تفسیر می کنم.

نزول سکینه ذریعه ی ازدیادِ ایمان یعنی نسبتِ خاصّه است الله تعالی می فرماید که به این خاطر بر دل مومنان سکینه را نازل می کنم (لِیَزْدَادُوْا اِیْمَانًا مَعَ اِیْمَانِهِم )تا که به ایمانِ سابقشان ، ایمان (دیگری) افزایش یابد چونکه قبلا هم ایمان بود لیکن معلوم شد که بعد از اینکه نور سکینه ، در دل داخل شد ، ایمانی مستزاد و اضافه بر ایمان سابق به ایشان عطا می شود .

در تفسیرش حکیم الامّت مجدّد الملّت مولانا اشرفعلی تهانوی رحمة الله علیه می فرمایند :

که پیش از عطا شدن نور سکینه ایمان سابقش چه بود ؟ نامش : ایمان عقلی ، استدلالی و موروثی بود

یعنی قبلا ایمان بر مبنای عقل بود که به عقل الله جلّ جلاله را می شناخت و استدلالی بود که با دلایلی خدا را باور داشت به دلایل بر وجود الله جلّ جلاله استدلال می کرد و موروثی که پدر و مادر مسلمان بودند به همین خاطر ما هم مسلمانیم گوشت گاو خورده مسلمانیم ( یکی از علامتهای مسلمانان در هندوستان خوردن گوشت گاو است چونکه هندوها گوشت گاو نمی خورند )

لیکن وقتیکه نور سکینه عطا می شود این ایمان عقلی ، استدلالی و موروثی به ایمان ذوقی ، حالّی و وجدانی تبدیل می شود .

ایمان ذوقی چیست ؟

یعنی لذّت را در دل می چشد که خدای من چگونه است دل لذّت می برد دل لذّت قربِ الله جلّ جلاله را می چشد ـ ذوق به معنی چشیدن است و ایمان حالّی آن است که ایمان در دل فرود آید در ( حالٌّ ) لام مشدّد است به معنی فرود آمدن است .

( در این مرحله) او برای شناخت الله جلّ جلاله به هیچ گونه استدلالی نیاز ندارد . بلکه ایمان در دل حالّ می شود (حلول می کند و فرود می آید) او الله را در دل احساس می کند و ایمانِ وجدانی نصیب می شود وجدان به معنی یافتن است یعنی الله را در دل می یابد باز عالَمِ غیب برایش اسمًا عالَم غیب می باشد(نه حقیقتًا چرا که) او با چشمهای دل ،گویا هر وقت الله جلّ جلاله را می بیند ،

حضرت مولانا شاه محمّد احمد رحمة الله علیه چه تعبیر زیبایی از آن را در دو شعر خود بیان فرمودند :

این حجاب و پـرده غایب مـی شـود

جای غیـب مشهـود نائب مـی شـود

دل در احساسش بُوَد عرشِ بریــن

ویــن ملاقاتش چه جالب مـی شود

این کیفیت ایمانی را علّامه ابن حجر عسقلانی رحمة الله علیه در شرح بخاری چنین تشریح فرمودند :

اَن یّغلِبَ عَلَیهِ مُشَاهَدَهُ الحَقِّ بِقَلبه حَتّی کَانَّهُ یَرَاهُ تَعَالَی شَأنُهُ بِعَینِه

فتح الباری . ج 1 ص 120

یعنی مشاهده حقّ چنان بر قلب غالب و مستولی می شود که گویا الله تعالی را با چشم می بیند .

وقتی که دل ، الله را می یابد ، لذّت قرب الله را چشیده و الله تعالی را در دل احساس می کند ، از غلبه قرب حقّ این آسمان هم برایش حجابی نمی باشد

در این مورد از اختر یک شعری است که به شما خطاب می کند .

گَه گذرد بر دل من ، غمــی که از کرامتش

پرده ی غیب کنار رفت ، رَوَم به عالم شهود

تمثیل ایمان عقلی ، استدلالی ، موروثی و ایمان ذوقی ، حالّی و وجدانی

مثال این کیفیّت ایمانی در قلب ، همانند یک رودخانه ای است که آب ندارد ، خشک است و گرد و غبار در آن حرکت می کند ، دراین وقت رودخانه چگونه بر آب ایمان می آورد ؟

با عقل و با استدلال ، از دیگر رودخانه ها شنیده که آب چنین (وچنان) می باشد( این را ایمان عقلی و استدلالی و موروثی گویند ).

لیکن وقتی که آب به درونش می آید در آنوقت ایمانش چه نوع ایمانی می باشد ؟ ذوقی ، حالّی و وجدانی

باز او دلیلی نمی طلبد . که دلیل وجود آب را می خواهم او خواهد گفت که سینه من سرشار از آب است و آب در آن جریان دارد و سردی من تا مسافت دور می رود من آب را در خود احساس می کنم و می یابم من چه نیازی به دلیل دارم ؟

هر رودخانه ای که آب دارد خنکی اش تا جاهای دور و دراز می رود از مسافت یک کیلومتری ، خنکیِ هوا خبر می دهد که در همین نزدیکی ها در جلوی ما رودخانه است .

همچنین در قلب ، اوّل ایمان عقلی و استدلالی می باشد که به عقل ، استدلال و به شنیدن از دیگران ، بر الله جلّ جلاله ایمان می آورد .

لیکن بعد از عطا شدنِ نور سکینه حالا همان ایمان ، به ایمان ذوقی ، حالّی و وجدانی تبدیل می شود بگونه ای که او قرب الله جلّ جلاله را در دل خود احساس می کند .

الله تعالی را در دل می یابد این کیفیت احسانی را حضرات صوفیه ، به نسبت تعبیر می کنند

یعنی به این نوع ایمان و این کیفیّتِ احسانی ، نسبت می گویند و کسی که دارای این کیفیت باشد به او صاحب نسبت گفته می شود

وقتیکه در یک منطقه ، بنده ای صاحب نسبت (ولیّ الله) می شود ، خنکی اش تا جاهای دور و دراز می رسد فیضش به مناطق دور می رود و هزاران بنده از فیض صحبتش ولیّ الله یعنی دوست خدا می شوند

در آیه (لِیَزْدَادُوْا اِیْمَانًا مَعَ اِیْمَانِهِم) به اصطلاح صوفیه ثبوت نسبت خاصّه است .

دلیلِ نقلیِ نزولِ سکینه با ذکر الله و یک علم عظیم، حالا این ایمان ذوقی ، حالّی و وجدانی یعنی نسبت خاصّه مع الله ، چطور حاصل می شود ، آنرا بیان می کنم و این یک علم عظیمی است که حقّ تعالی فقط به فضل خود در بنگلادش به اختر عطا فرمود .

در مسلم شریف روایتی است که :

لا یَقعُدُ قَومٌ یَذکُرُونَ الله الّا حَفَّتهُمُّ الْمَلائِکَةُ

وقتی که قومی به ذکر الله تعالی مشغول می شوند ، فرشتگان ایشان را در بر می گیرند

ترجمه عاشقانه اش این است که ملاقات ذاکرین با فرشتگان صورت می گیرد به این صورت ، مصاحبت (و همنشینی) مخلوق خاکی با مخلوق نوری نصیب می شود و به برکت این صحبت ، امید است که اخلاق پاک فرشتگان و ذوق عبادتشان به قلبهای بندگانِ خاکی منتقل شود .

انعام دوم ذکر : (غَشِیَتهُمُ الرَّحمَةُُ ) رحمت خدا ایشان را می پوشاند

ترجمه عاشقانه اش این است : که رحمت الله جلّ جلاله ذاکرین را در آغوش خود گرفته ، نوازش می کند . همانگونه که مادر ، از غلبه رحمت و شفقت ، کودک را به سینه اش چسبانیده و با دو دستش او را می پوشاند و در وقتی که رحمت و شفقتش بیشتر به جوش می آید ، سر و گردن خود را بر بچه می گذارد باز وقتیکه که از آن هم بیشتر محبّت می کند ، او را با چادرش کاملا می پوشاند و نوازش می کند در آنوقت او (کودک) مجسّمه ی غلبه یِ رحمتِ مادر می شود .

پس تعبیر عاشقانه ترجمه (غَشِیَتهُمُ الرَّحمَة ) این است که رحمت خداوند متعال اهل ذکر را نوازش کرده در آغوش خود می پوشاند .

انعام سوم : نَزَلَت عَلَیهِمُ السَّکِینَةُ : که بر ایشان ( اهل ذکر ) سکینه نازل می شود این همان سکینه ای است که خداوند متعال در این آیت بیان فرموده است (هُوَ الَّذِی اَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ المُومِنِینَ)

که تفسیرش را هم اکنون برای شما بیان کردم . و اینکه سکینه را چرا نازل کرد ؟ می فرماید : (لِیَزْدَادُوْا اِیْمَانًا مَعَ اِیْمَانِهِم) تا که ایمان تازه ای به ایمان قبلی شان افزوده شود ، این آیت شریفه و حدیث مبارکه را با هم جمع کرده ، آن علم عظیمی را که خداوند متعال عطا فرموده ، آنرا می خواهم عرض کنم که نزول سکینه به (هنگام) ذکر منصوص بالحدیث است و بر آمدن سکینه ، ازدیاد ایمان ، منصوص بالقرآن است معلوم شد که برای ذکر سکینه لازم است و برای سکینه زیادتِ ایمان لازم است . پس ذکر الله ذریعه یِ ازدیاد و ترقّی ایمان یعنی ذریعه یِ حصول نسبت خاصّه مع الله است .

وَ اخِرُ دَعوَانَا اَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعلَمِینَ.وصَلَّی اللهُ تَعَالَی عَلَی خَیْرِ خَلْقِهِ مُحَمَّّدٍ وَّالِه وَصَحْبِهِ اَجْمَعِیْنَ بِرَحْمَتِکَ یَا اَرْحَمَ الرَّاحِمِیْنَ .

ذکـر ز اسباب عطای نسبت است

استــدام آن بـقـای نسبــت است

شیخ اختـر گفت ما را ایـن نکـات

حاصــل آن ارتقــای نسبت است

مترجم: مولانا عبدالناصر شیرین کام


برچسب ها  : مولانا شاه حکیم محمداختر, مولانا اشرفعلی تهانوی, تصوف, طریقت
دوشنبه ۱۳۹۹/۱۱/۲۷   12:45 AM   حسام الدین💚    
[ درباره من ]

این چنین است زندگی مردان بزرگ

مردانی که نور را از بالا دریافت کرده و آن را به دیگران که امکان دریافت آن را ندارند، باز می تابانند.

آنها طلوع خورشید را بر بلندای کوه شاهد هستند و داستان آن را برای سایر همراهانشان که در پایین دره خواب هستند، نجوا می کنند، باشد که بیدار شویم.

آن ها سعادت را فقط برای خود نمی خواهند، بلکه به هر کس که خواهان باشد می دهند.

حضور آن ها جامعه را تغییر می دهد و در حضور آن ها انسان احساس می کند که می تواند مقدس باشد.
[ تــازه هــا ]
♧حَــــــــدیــــــــثِ عِــــــــشــــــــــــــــق♧ | شنبه ۱۳۹۹/۰۶/۰۱ | 2:55 AM
واردات الهی | شنبه ۱۳۹۹/۰۶/۰۱ | 1:1 AM
قلب ، بـهترین مفتی است | سه شنبه ۱۳۹۹/۰۵/۲۱ | 5:48 PM
آب مروارید چشمِ دل و علاج آن | سه شنبه ۱۳۹۹/۰۵/۲۱ | 1:45 PM
با یک محبوب الهی محبت ورزید ؛ نزد همه محبوبان محبوب می شوید. | سه شنبه ۱۳۹۹/۰۵/۲۱ | 8:18 AM
ادب تابع لطافت بدن و روح است | دوشنبه ۱۳۹۹/۰۵/۱۳ | 5:49 PM
قیمت دل | یکشنبه ۱۳۹۹/۰۵/۱۲ | 5:51 PM
ایمان بـهترین مصلح قلب | جمعه ۱۳۹۹/۰۵/۱۰ | 10:13 AM
علامات دل بیمار | پنجشنبه ۱۳۹۹/۰۵/۰۹ | 12:54 PM
قانون رحمت و انفاق | چهارشنبه ۱۳۹۹/۰۵/۰۸ | 2:31 PM
تبرّی از غیر الله | سه شنبه ۱۳۹۹/۰۵/۰۷ | 6:3 PM
اسباب رسیدن به دولت وصال الهی | سه شنبه ۱۳۹۹/۰۵/۰۷ | 2:48 PM
توحید عارفان | سه شنبه ۱۳۹۹/۰۵/۰۷ | 10:39 AM
تاثیر ذکر اسم اعظم خداوند | یکشنبه ۱۳۹۹/۰۵/۰۵ | 8:19 AM
رقص و سماع صوفیانه | یکشنبه ۱۳۹۹/۰۵/۰۵ | 8:13 AM
تاثیر سحر و چشم زخم و توجه قلبی مرتاضین باید موافق تقدیر خداوندی باشد  | یکشنبه ۱۳۹۹/۰۵/۰۵ | 8:12 AM
برکت صحبت صالحین | یکشنبه ۱۳۹۹/۰۵/۰۵ | 8:12 AM
جلسات مثنوی معنوی و جلسات دیوان حافظ♡ | یکشنبه ۱۳۹۹/۰۵/۰۵ | 8:11 AM
عشق مجازی بزرگترین فتنه در راه سلوک | شنبه ۱۳۹۹/۰۵/۰۴ | 1:3 AM
مصاحبت با اهل دل | شنبه ۱۳۹۹/۰۵/۰۴ | 1:2 AM
عروج به ملکوت و عالم امر  | یکشنبه ۱۴۰۳/۰۲/۰۹ | 2:11 PM
آیا میتوان به زیارت قبور بزرگان رفت؟/احوال بی اختیاری سالک | شنبه ۱۴۰۳/۰۲/۰۸ | 9:0 AM
صائب تبریزی/از حرام است ترا کاهلی از طاعت حق/که بود ذوق عبادت ثمر رزق حلال | یکشنبه ۱۴۰۳/۰۱/۲۶ | 11:28 PM
نسخه نجات از سحر و جادو | چهارشنبه ۱۴۰۳/۰۱/۲۲ | 5:16 AM
ماه مبارک رمضان/ مکتوبات امام ربانی رحمه‌الله  | یکشنبه ۱۴۰۳/۰۱/۱۹ | 9:17 PM
سخنی به نژاد نو/خطاب به جاوید/علامه اقبال لاهوری  | جمعه ۱۴۰۳/۰۱/۱۷ | 12:14 PM
آنچه روزه را باطل می کند و آنچه باطل نمی کند  | پنجشنبه ۱۴۰۳/۰۱/۱۶ | 7:8 AM
سیدنا عمر رضی الله عنه و احترام و محبت به اهل بیت  | جمعه ۱۴۰۳/۰۱/۰۳ | 4:59 AM
عارف بالله فقیه نامی حضرت محمد بن قاسم رضی‌الله‌عنه  | دوشنبه ۱۴۰۲/۱۲/۲۸ | 12:35 AM
در فضیلت آدمی بر حیوانات 》مخزن الاسرار نظامی گنجوی  | دوشنبه ۱۴۰۲/۱۲/۱۴ | 2:20 AM
[ کـــــدهــــــا ]

آمارگیر وبلاگ

Print
Designed by : Black Theme